پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نسخه تذهیب شده و دست ساز سیلماریلیون!
نوشته شده در یک شنبه 21 / 9 / 1393
بازدید : 834
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

هنرمندی آلمانی به نام بنجامین هارف(Benjaminn Harff) دست به اقدام جالبی زده و کتاب سیلماریلیون اثر جان رونالد روئل تالکین را به صورت دست ساز تذهیب و تصویرگری کرده است. وی به مدت شش ماه مشغول اینکار بوده است و تمام تذهیب ها و خوشنویسی های حروف ابتدایی صفحات را به صورت دستی طراحی و رنگ آمیزی کرده است و سپس آنها را به صورت دیجیتالی اسکن کردهو در متن کتاب و حاشیه آن گنجانده است.



بازدید : 910
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

همانند دو قسمت گذشته، نبرد پنج سپاه نیز در لیست اولیه نامزدهای دریافت جایزه اسکار بهترین جلوه های ویژه قرار گرفت. در این لیست ۱۰ فیلم قرار دارند. در دهم ژانویه یک خلاصه ۱۰ دقیقه ای از صحنه های فیلم برای داوران پخش می شود و آنها اسامی ۵ نامزد نهایی را در ۱۵ ژانویه اعلام خواهند کرد. هر دو قسمت اول و دوم سه گانه هابیت جزو نامزدهای نهایی قرار داشتند اما دستشان از جایزه کوتاه ماند. حال باید دید آیا نبرد پنج سپاه می تواند طلسم اسکار نگرفتن هابیت را بشکند یا اینکه این سه گانه بدون اسکار به کار خود پایان می دهد. اسامی ۱۰ نامزد اعلام شده از این قرار است: Captain America: The Winter Soldier Dawn of the Planet of the Apes Godzilla Guardians of the Galaxy The Hobbit: The Battle of the Five Armies Interstellar Maleficent Night at the Museum: Secret of the Tomb Transformers: Age of Extinction X-Men: Days of Future Past



بازدید : 1447
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
(III) آریادور،آرنور،و وارثان ایزیلدور آریادور از دیرباز نام همه سرزمین های واقع در میان کوه های مه آلود و کوهستان آبی بود،مرز آن در جنوب با گری فلاد و گالاندوین که که بالاتر از تاربد به آن می پیوست مشخص می شود. «آرنور در روزگار عظمت خود تمام اریادور را در بر می گرفت،مگر نواحی آن سور لون،و زمین های شرق گری فلاد و لودواتر که ریوندل و هولین در آنجا قرار دارند.ان سوی لون سرزمین الفی بود، سبز و آرام،که هیچ آدمیزادی پا بر آنجا نمی گذاشت،اما دورف ها در آن جا سکونت داشتند و هنوز در شرق کوه های آبی،و به ویژه در نواحی جنوب خلیج لون که برخی از معادنشان در دست بهره برداری است،ساکن هستند. بدین دلیل آنان از جاده بزرگ مدام به شرق می رفتند،چنان که سال های سال پیش از آمدن ما به شایر نیز وضع بر همین منوال بوده است.در بندر گاه های خاکستری کیردان کشتی ساز سکونت داشت وبرخی می گویند که هنوز نیز آنجاست،تا ان که آخرین کشتی به سوی شرق بادبان بکشد. در روزگاران شاهان بیشتر الف های برین که هنوز در سرزمین میانه درنگ می کردند،مزدگیران،یا زمین های لیندون در کرانه دریا ساکن بودند. اگر هنوز باشند تعدادشان معدود است.» پادشاهی شمال و دونه داین پس از الندیل و ایزیلدور هشت پادشاه برین دیگر در آرنور بود.پس از آرندور به سبب تفرقه میان پسران او،قلمروی آرنور به سه بخش تقسیم شد:آرتداین،رودئور،کاردولان.آرتداین در شمال غرب بود و شامل زمین های میان برندی واین و لون می شد ونیز زمین های شمالی جاده بزرگ تا به سرحد تپه های ودر. رودئور در شمال شرق واقع بود،و در میان اتن مورز،تپه های ودر و کوه های مه آلود قرار داشت،اما از طرف دیگر شامل زاویه بین هورول لودواتر نیز می شد.کاردولان در جنوب بود و برندی واین،گری فلاد و جاده بزرگ،مرزهای آن را مشخص می کرد. در آرتداین تبار ایزیلدور ادامه یافت و دوام آورد،اما طولی نکشید که این تبار در کاردولان و رودئور از میان رفت.پادشاهی ها مدام در کشمکش بودند و این امر زوال دونه داین را شتاب بخشید.مناقشه بیشتر بر سر تصاحب تپه های ودر و زمین های غرب در جناب بری بود.رودئور و کاردولان در آرزوی تصاحب آمون سول(ودر تاپ)بودند که در مرز قلمروی آنها قرار داشت،چرا که مهم ترین پلان تیر شمال در برج آمون سول بود،و دو پلان تیر دیگر در اختیار آرتداین بود. «در ابتدای سلطنت مالوگیل آرتداینی بود که پلیدی به آرنور راه یافت.چه،در همان زمان قلمرو آنگمار در شمال،در آن سوی اتن مورز پدید آمد.سرزمین آنگمار در جناب کوهستان قرار داشت،و مردمان پلید بسیار و اورک ها و موجودات مهیب دیگر آنجا گرد آمده بودند.{فرمانروای آن سرزمین را به نام شاه جادوپیشه می شناختند،اما تا مدت ها بعد معلوم نبود که او به راستی همان سرکرده اشباه حلقه است و به قصد نابود کردن دونه داین آرنور به شمال آمده و از آنجا که گوندور قوی بود،امید به تفرقه و نفاق در آرنور بسته است.}» در عهد آرگالب پسر مالوگیل،از آنجا که هیچ یک از اعقاب ایزیلدور در پادشاهی های دیگر باقی نمانده بود،شاهان آرتدایل بار دیگر بر سراسر آرنور ادعای فرمانروایی کردند.قلمرو رودئور در برابر این ادعا ایستاد.آنجا تعداد دونه داین اندک و قدرت در ید فرمانروای پلید مردان کوه نشین بود که در خفا پیمان اتحاد با آنگمار بسته بودند.از این رو آرگلب استحکامات تپه های ودر را تقویت کرد،اما خود او در نبرد با رودئور و آنگمار از پای درآمد. آرولگ پسر آرگلب به یاری کاردولان و لیندون دشمن را از تپه ها عقب نشاند،و سال های سال آرتدایل و کاردولان مرز های خود را در طول تپه های ودر،جاده ی بزرگ و هورول سلفی به حال آماده باش نگاه داشتند.نقل شده است که در همین زمان ریوندل به حصر درآمد. در سال 1409 لشکری عظیم از آنگمار بیرون آمد و با گذشتن از رودخانه وارد کاردولان شد ودر تاپ را در محاصره گرفت.دونه داین مغلوب شد و آرولگ از پای در آمد.برج آمان سول سوخت و با خاک یکسان شد،اما پلان تیر نجات یافت و سپاهی که عقب می نشست آن را با خود به فورنوست آورد،و رودئور به دست آدمیانی که ملعبه ی دست آنگمار بودند تسخیر گشت،و باقی مانده دونه داین در آنجا کشته شدند یا به غرب گریختند.کاردولان به کلی ویران نشد.آرافور پسر آرولگ هنوز خردسال،اما بسیار دلیر بود و با یاری گیردان،دشمن را از فورنوست و بلندی های شمال عقب راند.نیز بقایای دونه داین کاردولان که هنوز وفادار بودند در تیرن گورتاد(بلندی های گورپشته)مقاومت می کردند،یا در جنگل پس پشت پناه گرفته بودند. چنین گفته اند که آنگمار زمانی به دست مردمان الف مهار شدند،الف هایی که از لیندون آمده بودند،و نیز از ریوندل،چه،الروند از لورین آن سوی کوه ها کمک آورده بود.در همین زمان استور های ساکن در ضاویه میان هورول و لودواتر به سبب جنگ ها و دهشت آنگمار،و به سبب آن که زمین و آب و هوای اریادور،به خصوص در شرق رو به وخامت گذاشته و سخت نامهربان شده بود،به غرب و جنوب گریختند.برخی به سرزمین بیابانی بازگشتند و در کنار گلادن مسکن گزیدند و از زمرهی مردمان ماهی گیر کرانه رودخانه شدند. در عهد آرگلب دوم طاعون از جنوب شرق اریادور را فرا گرفت،و غالب مردم کاردولان به ویژه در مین هیریات نابود شدند.هابیت ها و دیگر مردمان سخت آسیب دیدند،اما از شدت طاعون کاسته شد و راه شمال را در پیش گرفت،و بخش های شمالی آرتدایل کمتر به این بلا مبتلا شدند.در این زمان بود که پایان کار دونه داین کاردولاین فرا رسید،و ارواح پلید آنگمار و رودئور وارد پشته های متروک شدند و آنجا مأوی گزیدند. «گفته اند که پشته های تیرن گورتاد،چنان که آنان از دیرباز بلندی های گورپشته خوانده اند،بسیار باستانی اند،و بسیاری از آنان را اسلاف اداین،در دوران نخست جهان قدیم پیش از گذشتن از کوهستان ابی و ورود به بلریاند ساخته اند،و از آن همه تنها لیندون برجاست،از این رو دونه داین پس از بازگشت این تپه ها را حرمت می نهادند،و بسیاری از پادشاهان و فرمانروایان شان در آنجا مدفون بودند.{برخی میگویند که پشته ای که حامل حلقه در آن گرفتار آمد،گور آخرین امیر کاردولان بوده که در جنگ به سال 1409 از پای درآمد.}» «در سال 1974 قدرت آنگمار از نو رو به فزونی گذاشت و پادشاه جادوپیشه پیش از پایان زمستان بر سر آرتدایل نازل شد.وی فورنوست را تصرف کرد و بیشتر بقایای دونه داین را به آن سوی لون راند،پسران شاه در میان اینان بودند.اما شاه آرودوی تا آخرین دم در بلندی های شمال ایستادگی کرد، و سپس با گروهی از محافظان خود به شمال گریخت،و فقط به یاری توسن های چابک بود که از مهلکه گریختند.» «آرودوی زمانی در نقب های معادن قدیمی دورف ها در منتهی الیه کوهستان پنهان شد،اما سرانجام گرسنگی او را وادار ساخت تا به لوسوت،یعنی مردان برفی فروچل {اینان مردمی عجیب و نامهربانند، بقایای فورودویت،مردمان روزگار باستان و آوخته به سرمای گزنده ی قلمرو مورگوت.به راستی که سرما هنوز در آن نواحی بیداد می کند،هرچند که فاصله آن تا شمال شایر متجاوز از یکصد فرسنگ نیست.لوسوت مر میان برف منزل می کنند،و می گویند که با استخوان هایی که به پا می بندند قادر به دویدن روی برف هستند،و ارابه های بدون چرخ دارند.غالباً در دماغه عظیم فروچل می زیند که دسترسی به آنجا برای دشمنمان شان ناممکن است و خلیجی وسیع با همین نام در شمال غرب راه آن را مسدود کرده است،ولی آنان غالباً در کرانه های جنوبی خلیج در کوه پایه ها اردو می زنند.} پناه آورد. برخی از آنان را در کرانه دریا یافت،اما لوسوت با طیب خاطر شاه را یاری نکردند،چه او چیزی نداشت به آنها عرضه کند.مگر جواهراتی معدود که در نظرشان بی ارزش بود،و آنان از پادشاه جادوپیشه بیمناک بودند که(به قول مردم لوسوت)یخبندان و یخ گشایی به اراده او بود.اما پاره ای از روی ترحم به شاه نزار و مردان او،و پاره ای به سبب بیم سلاح ها،اندکی خوراک به ایشان بخشیدند و کلبه های برفی برای اقامت شان ساختند.آرودوی مجبور به انتظار شد و چشم امید به جنوب بست،زیرا اسب های او همه هلاک شده بودند. «وقتی گیردان ماجرای فرار شاه را به شمال از زبان آرانارت پسر آرودوی شنید،بی درنگ یک کشتی برای جست و جوی او به فروچل فرستاد.کشتی براثر باد مخالف سرانجام بعد از روزهای بسیار به آنجا رسید و دریانوردان از دور،آتش کوچکی افروخته با چوب های به ساحل آمده دیدند،آتشی که گم گشتگان به هر وسیله ای روشنش نگاه می داشتند.اما آن سال هنوز زمان زیادی باقی بود که زمستان چنگ خود را شل کند،اگر چه در آن هنگام ماه مارس بود،یخ تازه داشت ترک برمی داشت،و فاصله از ساحل بسیار زیاد بود.» «وقتی مردان برفی کشتی را دیدند متحیر ماندند و ترسیدند،چرا که به یاد نداشتند که تا به حال چنین کشتی ای بر دریا دیده باشند،اما اکنون صمیمیت شان بیشتر شده بود،و آنها شاه و بازماندگانشان گروه او را بر ارابه های سرنده خود نشاندند و تا جایی که شهامت داشتند بر روی یخ پیش رفتند.» «اما مردان برفی نگران بودند،چه،می گفتند که بوی خطر را از باد می شنوند.و رئیس لوسوت به آرودوی گفت:(بر این هیولا دریا سوار مشو،اگر ممکن است بگو که مردان دریا خوراک و دیگر ملزومات برای ما بیاورند،و تو می توانی تا وقتی که پادشاه جادوپیشه به خانه اش برگردد،پیش ما بمانی. چون،در تابستان قدرت او کاستی می گیرد،اما اکنون نفس او مرگبار است،و دست سر او دراز.» «اما آرودوی پند او را نپذیرفت.سپاس اش گفت و هنگام وداع حلقه خود را به او داد و گفت:این شیء را ارزشی است که در گمان تو نگنجد.تنها به سبب قدمت آن.این حلقه را هیچ قدرتی نیست،مگر حرمتی که عاشقان خاندان من برای آن قایل اند.حلقه هیچ کمکی به تو نمی کند،اما اگر زمانی ضرورت اقتضاء کرد خویشان من به عنوان فدیه در قبال آن هرچه بخواهی از ملزومات به تو خواهند داد.){بئین ترتیب حلقه خواندان ایزیلدور نجات یافت،چه مدت ها بعد بود که دونه داین حلقه را در ازای فدیه ستاندند.نقل است که حلقه،همان حلقه فلاگوند اهل نارگوتروند بوده که به باراهیر بخشید،و برن آن را با مخاطره ای عظیم باز یافته بود.}» «با این حال پند لوسوت خواه از روی تصادف و خواه از روی دوراندیشی،پر بی راه نبود، چه،کشتی هنوز به دریای آزاد نرسیده،توفانی عظیم از باد برخاست و با بورانی کورکننده از شمال رسید،و کشتی را به روی یخ ها راند و یخ ها را بر روی آن توده کرد.حتی دریانوردان گیردان کاری از دستشان بر نمی آمد،و شب بود که یخ تنه کشتی را شکست و کشتی غرق شد.و بدین ترتیب آرودوی،آخرین پادشاه جان باخت و پلان تیرها به همراه او در اعماق دریا فرو رفت.{این دو،سنگ های آنومیناس و آمون سول بودند.تنها سنگ باقی مانده در شمال، سنگ برج امین براید بود که مشرف خلیج لون است.الف ها آن را محفوظ نگاه می داشتند و هرچند که ما هرگز خبردار نشدیم،سنگ در آنجا باقی ماند،تا گیردان هنگام عزیمت الروند،آن را با کشتی او راهی کرد.اما نقل است که این سنگ بر خلاف سنگ های دیگر بوده و با آن ها هماهنگ نبوده،این سنگ دریا را می نگریست.الندیل سنگ را در آنجا گذاشته بود تا با«دید مستقیم»پس پشت را نگاه کند و ارسیا را در غرب معدوم بنگرد،اما دریا های خمیده آن پایین روی نومه نور را برای همیشه فرو گرفته بودند.} مدت ها از این واقعه گذشت تا آن که خبر کشتی شکستگان فروچل از مردان برفی به ما رسید.» مردمان شایر جان سالم به در بردند،هرچند که امواج جنگ از روی آنان گذشت و بیشترشان به مخفی گاه گریختند.برای کمک به شاه کمان دارانی فرستاده بودند که هیچ گاه بازنگشتند،تعداد دیگری نیز در نبردی که آنگمار در آن سقوط کرد،شرکت داشتند(که شرح مفصل این واقعه در سال نامه های جنوب ثبت گردیده است).بعد ها در صلح و آرامشی که از پی آمد مردمان شایر خود عهده دار امور حکومتی خود شدند و زندگی شان رونق گرفت.تاینی به جانشینی شاه برگزیدند و خرسند و خشنود بودند،اما خیلی ها زمانی دراز هنوز در انتظار بازگشت شاه به سر می بردند.سرانجام این امید فراموش شد و فقط ضرب المثل وقتی شاه برگردد از آن دوران به یادگار ماند وآن را برای خوبی هایی که قبل دستیابی و بدی هایی که قابل اصلاح نیست،به کار می بردند.اولین تاین شایر،باکانامی از اهالی ماریش بود که اولدباک ها شجره ی خود را به او می رسانند.وی در سال379 تاریخ ما(1979) تاین شد. پس از آرودوی پادشاهی شمالی پایان یافت،چه عدهی دونه داین اندک بود،و تعداد مردمان در سرتاسر اریادور رو به نقصان گذاشته بود.با این حال تبار شاهان و سرکردگان دونه داین که آرانارت پسر آرودوی نخستین آنان بود،ادامه پیدا کرد.آراهیل پسر او در ریوندل پرورش یافت،و چنین بود همه فرزندان سرکردگانی که از پس او آمدند،و نیز میراث خاندان آنان همانجا نگاه داشته می شد؛حلقه باراهیر ،تکه های شکسته نارسیل،ستاره الندیل،و چوگان سلطنتی آنومیناس.{شاه می گوید،چوگان مهم ترین نشانه مقام سلطنت در نومه نور بوده،و در آرنور چنین بود که شاهانش تاج بر سر نمی نهادند.و تنها گوهر سپیدی به پیشانی می زدند،گوهری به نام الندیل میر با ستاره الندیل که با پیشانی بندی نقره ای بسته می شد.} «وقتی پادشاهی به پایان رسید،دونه داین در سایه قرار گرفتند و به مردمی رازدار و سرگردان مبدل شدند و کرده ها و کوشش های آنان به ندرت در جایی ثبت گشت یا به ترانه تبدیل شد. از هنگام عزیمت الروند اکنون دیگر کمتر چیزی از آنان در یاد ها باقی مانده است.اگر چه حتی پیش از آن که صلح نیم بند به پایان برسد،موجودان پلیدی بار دیگر حمله به اریادور یا تجاوز به آن را در نهان آغاز کرده بودند، سرکردگان همه کمابیش زندگان دراز خود را در آنجا به سر بردند.نقل است که آراگورن اول را گرگ ها از پای درآوردند،گرگ هایی که از آن پس خطری دایمی در اریادور تبدیل شدند و این خطر نیز هنوز به پایان نرسیده است.در روزگار آراهاد اول،اورک ها که بعد ها معلوم شد که در خفا استحکامات کوه های مه آلود را به تصرف خود در آورده اند تا همه گذرگاه ها را به اریادور مسدود کنند،ناگهان حضور خود را برملا ساختند.درسال 2509 کلبریان همسر الروند قصد سفر به لورین را داشت که اورک ها در گذرگاه شاخ سرخ بر او کمین گشادند و محافظان او بر اثر حمله متفرق شدند و کلبریان به دست اورک ها اسیر و از آنجا برده شد.الادان و الروهیر در پی او رفتند و او را از بند رهاندند ولی این امر پس از آن بود که متحمل شکنجه های فروان شده و زخمی مهلک برداشته بود.کلبریان را به ایملادریس آوردند، و اگر چه الروند زخم های جسم او را شفا داد،ولی کلبریان تمام دلخوشی هایش را در سرزمین میانه از دست داده بود،و سال ها بعد به لنگرگاه رفت و از دریا گذشت.و بعد ها در عهد آراسوئیل،اورک ها که بار دیگر در کوه های مه آلود تکثیر شده بودند به چپاول سرزمین ها مشغول شدند و دونه داین و پسران الروند با آنها جنگیدند،در این هنگام بود که گروه بزرگی از اورک ها چنان در دل غرب پیش رفتند که وارد شایر شدند،و باندوبراس توک آنها راعقب راند.» چهارده سرکرده ازپی هم آمدند تا نوبت به پانزدهمین رسید و سرانجام آخرین آنان از مادربزاد،آراگورن دوم،که دوباره شاه گوندور و آرنور شد.«ما او را شاه عزیز خطاب می کنیم و وقتی به شمال می آید، یعنی به خانه اش در آنومیناس که مرمت اش کرده اند،و مدتی در کنار دریاچه ایون دیم اقامت می کند، آنگاه همه در شایر شاد می شوند.اما او خود،وارد سرزمین ما نمی شود و به فرمانی که صادر کرده است،پای بند می ماند،فرمانی مبنی بر این که هیچ یک از مردم بزرگ از مرزهای این سرزمین نگذرند. اما غالباً با گروهی بزرگ از مردم زیباروی به پل بزرگ می آید و آنجا دوستان،و کسان دیگری که مایل اند او را ببینند به حضور می پذیرد،و گروهی سواره همراه او به خانه اش می روند و تا هر زمان که دوست دارند،نزد او می مانند.تاین پره گرین بارها به آنجا رفته است و همین طور ارباب سم وایز شهردار.دختر او الانور زیبا یکی از ندیمگان شهیانو ستاره شامگاهی است.» در دودمان شمای مایه مباهات و شگفتی بود که با وجود از دست رفتن قدرت،و کاهش نفوس،سلسله آنان در طول نسل های بسیار از پدر به پسر منقطع نگشته بود.نیز،اگر چه طول عمر دونه داین در سرزمین میانه مدام به نقصان می گذاشت،و این روند پس از پایان کار شاهان در گوندور شتاب بیشتری گرفته بود،بسیاری از سرکردگان شمال دوبرابر آدم ها و بسیار بیشتر از پیرترین کسان در میان ما عمر می کردند.آراگورن به واقع تا دویست و ده سالگی عمر کرد.بسیاری بیشتر از افراد دودمان خود پس از شاه آروگیل،اما در آراگورن اله سار عظمت پادشاهان باستان احیاء شده بود.