پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
hobbit
نوشته شده در شنبه 28 / 8 / 1392
بازدید : 1656
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
اولین قسمت از سه گانه ی هابیت اکران شد و به فروش یک میلیاردی خود نزدیک می شود. کارگردان این پروژه ی سنگین کسی نیست جز سر پیتر جکسون که هیچکس نخواهد توانست که فیلمی از روی یک رمان بسیار سنگین ، یک فیلم دلنشین و زیبا و بصورت فانتزی به وجود بیاورد. داستان اولین قسمت فیلم هابیت اینگونه آغاز میشود. شمعی روشن می شود و راوی قصه ی ماجرا از زبان بیلبو بگینز پیر هستش که زندگی نامه و سفر پر هیاهوی خود را می خواهد شرح دهد. بیلبو سخن خود را اینگونه آغاز می کند و همچنین فیلم هم اینگونه آغاز می شود :" فرودوی عزیزم، یه بار ازم پرسیدی که آیا من همه ی ماجراجویی هام رو بهت گفته ام، خب من راستشو بخوای حقیقت رو گفتم، اما همه ی داستان رو بهت تعریف نکردم." همین جمله ی بیلبو که در آغاز با روشن کردن شروع می شود به ما میگوید فیلم قرار است یک ماجراجویی ناب و دیدنی رو در سه قسمت به چشم تماشاگران خواهد گذاشت. یک ماجراجویی که یک هابیت ترسو و گوشه نشین ناخواسته تبدیل به یک قهرمان میشود. رمان هابیت با ترجمه شده به زبان فارسی در کل 422 صفحه و 19 فصل است . که فیلم هابیت فقط شش فصل آن را به قسمت اول خود اختصاص داده است. فیلم هابیت اوایل داستان خسته کننده است و حوصله سربر ، چرا پیتر جکسون اوایل فیلم را اینگونه ساخته است؛ به دلیل اینکه اولا فیلم باید کاملا بر کتاب و رمان هابیت وفادار باشد، در رمان هابیت هم مثل اوایل همین فیلم است، دومین دلیل هم باید شخصیت و خصوصیات اخلاقی آنها به بیننده معرفی گردد. در اینجا ما 13 دورف و همچنین یک هابیت و یک جادوگر به اسم گندالف داریم که گندالف که تو سری ارباب حلقه ها کامل معرفی شد و اینجا نیازی نیست همونطور که کارگردان تو فیلم هابیت هم گندالف رو زیاد معرفی نمی کنه. می رسیم که به دورف ها که 13 نفر هستند و هر کدومشون یک به یک وار خانه ی بیلبو می شوند. بومبور ؛ یک دورف چاق و خپل و شکم دوست. بیلبو ؛ یک هابیت که از طرف جد پدرش به بگینز ها میره (بگینز ها اصولا به هابیت هایی می گن که دنبال دردسر و ماجراجویی نیستن و فقط می خواهند در خانه های خودشون در آرامش باشند) و از طرفی هم به جد مادرش به توک ها میره (توک ها هم برعکس بگینز ها به دنبال ماجراجویی و دردسر هستند) وقتی که فیلمه رو دیدین ، نگین که چرا بیلبو یهویی نظرش عوض شد و حاضر شد بره به ماجراجویی! این به دلیل خصوصیات توکی و بگینزی اونه. تورین اونکشیلد ؛ یک دورف شجا و مغرور، بالین؛ پیرترین و داناتری دورف، دوالین؛ یک دورف جنگجو و غیرتی، فیلی و کیلی؛ دو دورف جوان و خواهر زاده ی تورین سپربلوط که خیلی هم کله شق و شجاع هستند و بقیه ی شخصیت ها مثل دوری، نوری، اوری، گلوین، بوفور، بیفور. که هر کدام از اینها باید یه جوری معرفی بشه. سوما هم نوع فیلم سازی پیتر جکسون اینگونه است نمونش هم تو فیلم ارباب حلقه ها و کینگ کونگ دیدم که اوایل فیلمش رو یکجورایی خسته کننده و با تم طنز پیش میبره و ماجرای فیلمش بعدا تاریک و هیجان انگیز میشه و ما بعدا تو فیلم هاش میتونیم با شخصیت ها همذات پنداری کنیم، این سبک ساختن یک فیلم به سبک پیتر جکسونیه. گندالف چرا بیلبو رو انتخاب کرده، چرا اون همیشه هابیت ها رو انتخاب می کنه؟! هابیت ها یک خصوصیات منحصر به فردی رو دارند، آنها میتوانند بدون هیچ سر و صدایی و بدون دیده شدن اینور و اونور برن و در دزدی هم می توانند تبهر خاصی رو به خودشون اختصاص بدن. گندالف هم به همین دلیل او را انتخاب کرد که اونو بفرسته پیش اژد ها (اسماگ) تا که ببینه وضعیت اسماگ در چه حالیه ؟! آیا اون اونجا هست؟! آیا اون مرده یا زنده است؟! و دلیل دیگه اینکه گندالف چرا باید بیلبو رو انتخاب بکنه اینه که بیلبو هیچوقت از خانه ی خود بیرون نمی رفته و تنها جای دوری که رفته حوالی شهر شایر خود خواهد بود به همین دلیل گندالف بیلبو رو انتخاب می کنه تا یه تکونی به خودش بده. نیمه ی دوم فیلم (بعد از اینکه نیمه ی اول فیلم تماشاگر را خسته کرده است)، یک گرد و خاک به پا میکند که نگو، فیلم آنچنان هیجان انگیز خواهد شد که بکل ماجرای خسته کنندگی نیمه ی اول فیلم را فراموش کردم. (البته نیمه ی اول فیلم واسم خیلی شیرین بود) دقایق اول فیلم که همش طنز بود در دقایق دوم فیلم داستان سیاه و تاریک میشه. و ما وارد قعر سیاه داستان فیلم خواهیم شد.در نیمه ی دوم فیلم داستان و ماجرا و لحظات زد و خورد آنچنان جذاب و دیدنی است که تاحالا با دیدن هیچ فیلمی که امسال پخش شد، لذت نبرده بود. فیلم هابیت یکی از لذت بخش ترین فیلم هایی بودش که امسال دیدم. باز هم شخصیت گالوم تو فیلم هنر نمایی می کند و میدرخشد و هیجان فیلم را دو چندان کرد. گالوم کارکتری است که شخصیت دو گانه را دارد ، او هم عاشق حلقه هست و هم تنفر عجیبی به آن دارد، همونطور که هم عاشق خودشه و هم از خودش متنفره. معما بازی او با بیلبو حیرت انگیز و جذاب است و این یعنی هنر نمایی دو هنرمند یعنی تالکین و پیتر جکسون. کارکتر گالوم بسیار عجیب ساخته شده است، او وقتی که نفس می کشد شکمش عقب جلو میرود و همچنین رگ ها و ستون فقراتش و استخوان هایش رو هم که در حال حرکت است می توان از بدن لاغر مردنی اون دید. بیشتر جلوه های ویژه ی فیلم هابیت حیرت انگیز است ، به عنوان مثال وقتی که دورف ها وارد ریوندل میشوند یا وقتی که اژد ها به اره بور حمله میکند یا وقتی که سپاه اورک ها دارن با دورف ها می جنگن و یا وقتی وارد شهر گابلین ها میشوند عالی است. جلوه های ویژه بر روی کارکترها هم بسیار دیدنی و ستودنی هستش مخصوصا در مورد موجوداتی به اسم گابلین ها و یا کارکتر گالوم و آزوگ که همگی بصورت CGI هستش. در مورد موزیک متن فیلم هم بعضی موزیک متن ها تکراری است و بعضی هاش هم جدید، در مورد موسیقی متن که تکراری است منظورم اینه که از سری فیلم های ارباب حلقه ها گرفته شده تا اون حس نوستالژی رو به بیننده القا کنه و موسیقی متن های جدیدش هم که خالقشون هاوارد شور است فوق العاده زیبا درآورده است. بازی بازیگران مخصوصا مارتین فریمن در نقش بیلبو ، سر ایان مکلن در نقش گندالف، ریچارد آرتمیچ در نقش تورین سپربلوط و اندی سرکیس در نقش گالوم هر کدوم به طور ترتیب عالی، عالی ، خوب و فوق عالی هستند. نوع روایت فیلم هابیت تشابه بسیار عجیبی با ارباب حلقه ها ؛ یاران حلقه در لحظه ای که فیلم شروع میکند رو داره، در قسمت اول ارباب حلقه ها فیلم با راوی کیت بلانشت شروع میشه و همچنین در فیلم هابیت هم با راوی ایان هلم شروع میشه. به طور کلی اوایل فیلم هابیت تشابهات زیادی رو با ارباب حلقه ها یاران حلقه داره و پیتر جکسون خواسته اون نوستالژی که در اوایل پخش ارباب حلقه ها داره رو دوباره به ما زنده کنه و موفق هم عمل کرده. داستان فیلم هابیت چهار نوع داستان مختلف در خود جای داده است. 1: ماجراجویی و سفر سخت بیلبو بگینز. 2: دورف در جستجوی باز پس گیری محل زندگی خود از دست اژدهای خبیثی به اسم اسماگ. 3: وجود یک نیروی تاریکی و وارد شدن نکرومنسر که فکر کنم همان سایرون باشد. 4: آزوگ یک اورک رنگ پرید که خواهان انتقام از تورین سپربلوط است. که در قسمت های آینده داستان پیچیده تر و شخصیت ها بیشتر هم خواهد شد. مفهوم کلی فیلم هابیت در مورد شجاعت و وفاداری و دوری از خانه است. "شجاعت واقعی این نیست که زندگی رو بگیری ، بلکه اینه که زندگی رو ببخشی." این جمله ی گندالف به بیلبو بگینز در اوایل فیلم است. بیلبو بگینز بعدا زندگی یک نفر رو که می توانست همان جا جانش را بگیرد رو بخشید. فیلم به ما میگوید "شجاعت این نیست که زور و بازو داشته باشی ، شجاعت واقعی این است که از خانه ی خود دور شوی"، فرد شجاع تو فیلم دورف ها نیستند، بلکه بیلبو بگینز است، دورف ها به دنبال خانه ی خودش هستند و همیشه دلشون واسه خانه ی خودشون تنگ میشه (هیجا خونه ی خود آدم نمیشه) آنها شجاع نیستند، آنها دورف هایی هستند که جنگجو هستند و واسه دیدن خونشون لحظه شماری میکنند، آدم شجاع واقعی اینجا بیلبو بگینز است، یک هابیت ساده و دنیا ندیده که از خانه ی پدری خود که خیلی هم دوستش داره دور و دور تر میشه و به دورف ها کمک میکنه که خانه ی خودشان رو پس بگیرن،شجاعت بیلبو بگینز در هر گوشه ی فیلم دیده میشه ولی خودش خبر نداره همچنین دورف ها هم نمیدونند و تنها کسی که حس میکنه گندالف است. فیلم هابیت با اینکه یک فیلم آموزنده است میتوان در کنارش یک فیلم فلسفی هم دانست. مثلا در یکجا گندالف میگه : "سارومان معتقده تنها قدرت زیاده که جلوی اهریمن رو میتونه میگیره، ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم، من پی بردم که این چیزهای کوچک و کردار روزانه ی افراد عادی هست که تاریکی رو مهار می کنه، کارهایی ساده از روی مهربانی و عشق. چرا بیلبو بگینز ؟! شاید به این دلیله که من می ترسم و اون بهم شجاعت میده." جمله با اینکه تو بیشتر فیلم ها یه جوری هایی اینارو گفته ولی تو فیلم هابیت یکجوری این جمله رو به نمایش گذاشته شده انگار این جمله تازه است و برای اولین بار است که این جمله رو از زبان خوده گندالف میشنویم. و همچنین با اینکه جمله ی گندالف همچین چیز بزرگی به نظر نمیرسد ولی اگه کمی فکر کنیم به عمق جمله اش پی خواهیم برد . همین جمله ای که گندالف گفت زیبایی فیلم رو واسم دوچندان کرد. اصولا من آدمی هستم که به دیالوگ های معنادار اهمیت زیادی رو میدم و تو فیلم هابیت همین جملات معنادار بین شخصیت ها رد و بدل شد. مثلا جایی که بانو گالادریل (با بازی کیت بلانشت) میگه : " چیزی در سایه ها در حال حرکت است، مخفیانه، پنهان از ما" چیزی در سایه ها منظورش همان سایرون است که در اصل همان شیطان است که در فیلم ارباب حلقه ها که یک فیلم آخرالزمانی هم بود نابود شد. در کل فیلم هابیت یک فیلم دلنشین و هیجان انگیز است که در قسمت های آینده دلنشین تر و هیجان انگیزتر هم خواهد شد. همانطور که باید گفته بشه، هابیت رو اصلا نباید با فیلم ارباب حلقه ها مقایسه کرد ، ولی اگر خواستین مقایسه بکنین، منطقی ترین کار این است که هابیت رو هم مثل ارباب حلقه ها کامل باید دید تا یک مقایسه ی درست و حسابی کرد وگرنه نمیشه که مایی که هر سه قسمت ارباب حلقه ها رو دیدم فقط با دیدن یک قسمت هابیت آن را در مقابل ارباب حلقه ها خیلی ضعیف بدونیم. در کلام کلی در مورد کارگردان فیلم هابیت : در این فیلم دونستم که پیتر جکسون تنها یک کارگردان است که می تواند فلسفه و تخیل رو باهم قاطی کند و به زیبایی هرچه تمامتر به نمایش بگذارد.



بیوگرافی ویگو مورتنسن
نوشته شده در سه شنبه 26 / 8 / 1392
بازدید : 1577
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
مورتنسن 20 کتبر سال 1958 در نیویورک سیتی چشم به جهان گشود. گریس گمبل(نی آتکینسن) مادر آمریکایی و ویگو پیتر مورتنسن پدر دانمارکیش یکدیگر را در نروژ پیدا کردند پدربزرگ مادریش اهل نووا اسکوشای کانادا و خانواده ی مادربزرگ مادریش اهل نیوانگلند بودند. خانواده ی مورتنسن به ونزوئلا، دانمارک و ایالت های کوردوبا، چاکو و بوینس آیرس آرژانتین(جاییکه او در آن اسپانیایی را آموخت) رفتند. پدرش در آرژانتین مرغداری داشت. آنها تا یازده سالگی او (زمانی که پدر مادرش از هم جدا شدند) در آنجا ماندند و بعد از آن مادرش به نیویورک بازگشت. مورتنسن و پدرش به کپنهاگن دانمارک رفتند و سرانجام به واترتون نیویورک بازگشتند جاییکه او در دبیرستانش فارغ التحصیل شد. بعد از دبیرستان دوباره به دانمارک بازگشت و درشهر اسج برگ پیش از آنکه برای دنبال کردن بازیگری دوباره به آمریکا برگردد، مشغول رانندگی کامیون شد. او با حضور در دانشگاه لاورنس در شهر کانتون نیویورک مدرک لیسانس زبان اسپانیایی را دریافت کرد. او اسپانیایی را به این دلیل انتخاب کرد که می توانست بدون مطالعه ی زیاد نمرات خوبی در آن بگیرد و وقت آزاد زیادی برای بازیگری داشته باشد. در آغاز او از پوشیدن روپوش آکادمیک سرباز می زد چراکه آن جامه ها را کارگرانی تحت شرایط نامناسب و با مدت زمان کار زیاد می ساختند1 . هرچند بعد از سه گانه ی ارباب حلقه ها که دانشگاهش به او دکترای افتخاری اعطا کرد، در آن جامه ها ظاهر شد. بازيگري بعد از چند سال تجربه ی تاترهای زنده، او در اولین فیلمش «شاهد» ساخته ی پیتر ویر در نقش کشاورز آمیشی2 را ایفا کرد(در واقع مورتنسن در دو فیلم دیگر به نام های swing shift و رز بنفش قاهره هم بازی کرده بود اما صحنه هایی که او در آنها حضور داشت در تدوین نهایی حذف شد). در سال 1985 هم در فیلم در جستجوی فردا نقش براگ را ایفا کرد. نقش او در فیلم بنت در سال 1987 در تاتر جزیره لس آنجلس برایش جایزه درامالوگ منتقدان را در بر داشت. تصادفا، نمایش راجع به زندانیان اردوگاه اسرای همجنس باز، در واقع اثر یان مک کلن بود که بعدها با مورتنسن باهم در ارباب حلقه ها ایفای نقش کردند. در سال 1987 مورتنسن در سری برجسته ی Miami Vice به طور مهمان نقش کارآگاه فاسد را داشت. در دهه ی 90 مورتنسن در فیلم های زیادی همچون: «پرتره ی یک بانوی» جین کمپیون ، Young Guns 2، زندان، Leather face: The Texas Chainsaw Massacre 3 ، دونده ی سرخ پوست از شان پن، روش کارلیتو، Crimson Tide، G.I Jane، روشنی روز، قدمی در ماه، یاکوزای3 آمریکایی، بازسازی «نقطه تلاقی» ساخته ی جارلز رابرت کارنر، دوفیلم فیلیپ ریدلی به نام های «پوست بازتابنده» و «هیجان ظهر تاریک»، فیلم های قتل تمام عیار و سایکوی به کارگردانی گاس ون سنت (بازسازی فیلم های آلفرد هیچکاک به نام های سایکو و «شماره ی M را برای قتل بگیر») و دو فیلم «28 روز» و «رسالت» از کریستوفر واکن، نقش مکمل را ایفا کرد. از میان این نقش ها، مورتنسن بیشتر به خاطر نقش استوار یکم جان ارگیل در فیلم G.I. Jane معروف شد. نقطه ی عطف مسیر او در سال 99 بود زمانیکه پیتر جکسون او را برای نقش آراگورن در سه گانه ی ارباب حلقه ها انتخاب کرد. طبق نسخه ی مخصوص دی وی دی ارباب حلقه ها: یاران حلقه، مورتنسن در آخرین لحظات جانشین استوارت تونسند شد و اگر علاقه ی پسرش به رمان جی آر آر تالکین نبود این نقش به او نمی رسید. در دی وی دی فیلم ارباب حلقه ها: دو برج، باب اندرسن مربی شمشیرزنی، مورتنسن را بهترین شمشیرزنی توصیف کرد که تاکنون به او آموزش داده است. مورتنسن اغلب مسیر رسیدن به لوکیشن های دور فیلم را با شمشیرش بر دوش، پیاده می پیمود تا مسافر به نظر بیاید؛ همچنین تمام کارهای سخت را خودش انجام می داد و حتی زخم هایی که گه گاه داشت نمی توانست جلوی اشتیاقش را بگیرد. در یکی از صحنه های ارباب حلقه ها: دو برج، مورتنسن، ارلاندو بلوم و خصوصا جان ریس دیویس همگی به طور جدی زخمی شدند و در یکی از صحنه ها که روی کوه می دویدند، پیتر جکسون به شوخی آنها را «زخمی های در حال حرکت» نامید. همچنین بر اساس نسخه ی تکمیلی دی وی دی ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه، مورتنسن اسبی به نام اورائوس خریده بوده تا در مدت فیلم برداری سه گانه از آن استفاده کند. مورتنسن در سال 2004 در فیلم هیدالگو به کارگردانی فرانک هاپکینز، نقش پیک بازنشسته ی ارتش را داشت که برای جایزه ی مسابقه ای صحرایی و خطرناک با هیدالگو ( نام اسب او) به عربستان می رفت را ایفا کرد. او در سال 2005 در فیلم «پیشینه ی خشونت» دیوید کروننبرگ ایفای نقش کرد.و برای ایفای برجسته ی این نقش نامزد جایزه ی Satellite Award سینما شد. در محتوای متفرقه ی دی وی دی این فیلم، کروننبرگ او را بازیگری می نامد که از گذراندن آخر هفته ها در کنار خانواده اش می گذرد تا لوازم صحنه را بخرد و تهیه کند. در سال 2006 مورتنسن نقش کاپتان دیه گو آلاتریست را در فیلم آلاتریست ایفا کرد که بر اساس سری رمان های ماجراهای کاپتان آلاتریست نوشته آرتورو پرز ریورته نویسنده ی اسپانیایی بود. در سپتامبر سال 2007، فیلم وعده های شرقی به کارگردانی دیوید کروننبرگ، با تحسین منتقدان هم برای خود فیلم و هم به خاطر عملکرد مورتنسن به عنوان گنگستر روسی که در لندن ظاهر شده، روبرو شد. راجر ابرت، صحنه ی نبرد برهنه ی مورتنسن در اتاق بخار را تحسین می کند و می گوید: « تا سال ها بعد این صحنه معیاری برای مقایسه خواهد بود». بازی چشمگیر مورتنسن در این فیلم، جایزه ی بهترین بازیگر مرد در یک فیلم مستقل انگلیسی در فستیوال British Independent Film awards و همینطور نامزدی اسکار را برایش به همراه داشت. در سال 2009 نقش خودش را در فیلم Reclaiming The Blade ایفا کرد که درباره ی اشتیاقش به شمشیر و شمشیرزنی هایش در فیلم هایی مثل ارباب حلقه ها و آلاتریست و همینطور کارش با باب اندرسن مربی شمشیرزنیش در آن دو فیلم و دزدان دریای کارائیب و … توضیحاتی می داد. در سال 2009 در فیلم مستند «سخن مردم» که از عملکردهای موزیکال و دراماتیک واژه ها، یادداشت های روزانه و حرف های روزمره ی مردم آمریکا استفاده می کرد(بر اساس «پیشینه ای از مردم آمریکا» از هاوارد زین) ایفای نقش کرد. در آوریل سال 2009 او در مصاحبه ای اذعان داشت که برای مدتی موقتا حرفه ی بازیگری را به خاطر پر استرس بودن برنامه ی لازم برای ساخت یک فیلم کنار می گذارد. ديگر خواندني ها مورتنسن، با بخشی از درآمدش از ارباب حلقه ها، انتشارات پرسیوال را راه اندازی کرد. نام این انتشارات را به خاطر شوالیه ی افسانه ی شاه آرتور نام گذاری کرد تا با چاپ کارهایی که ممکن است انتشاراتی سنتی تر پیدا نکنند به دیگر هنرمندان کمک کند. انتشارات پرسیوال همچنین خانه ی خیلی از آثار هنری ویگو در زمینه های هنرهای زیبا، عکاسی، شعر، ترانه و ادبیات است.



بیوگرافی سر کریستوفر لی
نوشته شده در سه شنبه 26 / 8 / 1392
بازدید : 1657
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
سر کریستوفر لی (به انگلیسی: Sir Christopher Lee)‏ با نام کامل کریستوفر فرانک کاراندینی لی (به انگلیسی: Christopher Frank Carandini Lee)‏ هنرپیشهٔ انگلیسی و دارندهٔ نشان فرمان امپراتوری بریتانیا (CBE) و نشان فرمان مقدس سنت جان (CStJ) است. لی که بیشتر نقش افراد شرور را در فیلم‌ها بازی می‌کند با ایفای نقش کنت دراکولا از سری فیلم‌های گونه وحشت شرکت همر فیلم پروداکشنز در اواخر دههٔ ۵۰ میلادی به معروفیت دست یافت. سارومان سفید در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها دیگر نقشی بود که بار دیگر نام او را در قرن بیست و یکم بر سر زبان‌ها انداخت. کریستوفر لی با وجود پشت سر گذاشتن ۷ دهه فعالیت سینمایی، بازی در بیش از ۲۵۰ فیلم و سریال و دریافت جوایز گوناگون از جشنواره‌های مختلف ملی و بین‌المللی، تاکنون نامزد دریافت هیچ جایزه اسکاری نشده‌است. زندگینامه و بازیگری کریستفر لی در ۲۷ مه ۱۹۲۲ در بلگریویای لندن، پایتخت انگلستان متولد شد. پدرش کلنل جفری ترولوپه لی عضو شصتمین دسته تفنگداران سلطنتی پادشاهی و مادرش کنتس استل ماری کاراندینی دی سارزانو از زیبارویان بنام دوران ادوارد بود . لی در مدرسهٔ ابتدایی سامر فیلدز تحصیل کرد و سپس بورس تحصیل در کالج ایتون و کالج ولینگتون به او تعلق گرفت . پس از فارغ‌التحصیلی به عنوان پیام‌رسان در لندن مشغول به کار شد و در زمان جنگ جهانی دوم به خدمت نیروی هوایی سلطنتی درآمده و به پاس خدمات شایانش شایسته دریافت مدال شناخته شد و به ردهٔ ستوانی ارتقا درجه یافت . پس از پایان جنگ و در سال ۱۹۴۷ وارد حیطهٔ فیلم و سینما شد و برای مدتی با سازمان رنک قرارداد بست. اولین فیلم او دالان آینه نام داشت که در ۱۹۴۸ ساخته شد. پس از آن حضوری کوتاه در هملت لورنس اولیویه داشت. لی در طول دهه ۵۰ در نقش‌های تلویزیونی و سینمایی بسیاری ظاهر شد که موفقیتی برایش در پی نداشتند ولی پس از عقد قرار داد با کمپانی همر فیلم پروداکشنز و ایفای نقش دراکولا در ۱۹۵۹ از سری فیلم‌های گونه وحشت این کمپانی سرانجام به معروفیت دست یافت. در ۱۷ مارس ۱۹۶۱ با بیرژیت (گیته) کرونکه، مدل و نقاش دانمارکی، ازدواج کرد و از او صاحب فرزند دختری به نام کریستینا اریکا شد. این ازدواج تا کنون ادامه یافته‌است. کریستوفر لی در طول دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ همچنان در نقش دراکولا و در دنباله‌هایی برای آن ظاهر می‌شد و در همین زمان نقش فو منچو را نیز در چندین فیلم مربوط به این شخصیت همچون چهره فو منچو و خون فو منچو بازی کرد ولی در ادامه او که از ایفای نقش‌های ترسناک خسته شده بود با بازی در فیلم‌هایی همچون زندگی خصوصی شرلوک هلمز (۱۹۷۰) ، سه تفنگدار (۱۹۷۳) و فیلم جیمز باندی مرد تپانچه طلایی (۱۹۷۴) اقدام به گسترش محدوده بازیگری خود نمود . موفقیت این فیلم‌ها سبب شد تا لی به هالیوود عزیمت کند ولی موفقیت چندانی در آنجا به دست نیاورد و به انگلیس باز گشت . با شروع قرن جدید کریستوفر لی بار دگر مورد توجه همگانی قرار گرفت . او نقش سارومان را در سه‌گانه موفق ارباب حلقه‌های پیتر جکسون بازی کرد و در دومین اپیزود از جنگ ستارگان با نام حملهٔ کلون‌ها (۲۰۰۲) در نقش کنت دوکو ظاهر شد. لی دارنده نشان فرمان مقدس سنت جان است و در سال ۲۰۰۱ نیز نشان فرمان امپراتوری بریتانیا را به پاس خدماتش در صنعت سینما و تلویزیون دریافت نمود. او همچنین مقام شوالیه را در سال ۲۰۰۹ و در طی جشن تولد الیزابت دوم، شهبانوی پادشاهی متحده دریافت داشته است. علاوه بر این نام کریستوفر لی به‌خاطر داشتن قد ۶ فوت و ۵ اینچی، به عنوان بلند قامت‌ترین هنرپیشه نقش اول مرد در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسیده است. جوایز ۱۹۷۹- نامزد دریافت جایزه ساترن بهترین هنرپیشه مرد از آکادمی فیلم‌های علمی-تخیلی، خیال‌پردازی و ترسناک آمریکا - مرد ترکه‌ای (۱۹۷۳) ۱۹۸۰ - نامزد دریافت جایزه ساترن بهترین هنرپیشه مرد از آکادمی فیلم‌های علمی-تخیلی، خیال‌پردازی و ترسناک آمریکا - ماجراجویی‌های عربی (۱۹۷۹) ۱۹۸۳ - برنده جایزه کایزا دو کاتالونیای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم کاتالونیا - خانه سایه‌های بلند (۱۹۸۳) - به طور مشترک با وینسنت پرایس، پیتر کوشینگ و جان کارادین ۱۹۸۴ - برنده جایزه بین‌المللی فیلم خیال‌پردازی بهترین هنرپیشه مرد جشنواره فانتاسپورتو برای خدمات ارزنده‌اش در گونه فیلم‌های خیال‌پردازی ۲۰۰۲ - برنده جایزه ویژه یک عمر فعالیت هنری جوایز فیلم بریتانیایی ایونینگ استاندارد ۲۰۰۲ - نامزد دریافت جایز فیلم ام تی وی بهترین فرد شرور - ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (۲۰۰۱) ۲۰۰۲ - نامزد دریافت جایزه فیلم ام تی وی بهترین مبارزه (به طور مشترک با ایان مکلن) - ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (۲۰۰۱) - مبارزه سارومان با گاندالف ۲۰۰۲ - برنده جایزه بهترین گروه بازیگران انجمن منتقدین فیلم فیلم فینیکس - ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (۲۰۰۱) - مشترک با دیگر بازیگران این فیلم ۲۰۰۲ - نامزد دریافت جایزه صنف بازیگران سینما برای بهترین گروه نمایش - ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (۲۰۰۱) - مشترک با دیگر بازیگران این فیلم ۲۰۰۳ - برنده جایزه فیلم ام تی وی بهترین مبارزه - جنگ ستارگان: اپیزود دوم - حمله کلون‌ها (۲۰۰۲) - مبارزه دوکو با یودا ۲۰۰۳ - برنده جایزه بهترین گروه بازیگران انجمن آنلاین منتقدین فیلم - ارباب حلقه‌ها: دو برج (۲۰۰۲) - مشترک با دیگر بازیگران این فیلم ۲۰۰۳ - برنده جایزه بهترین گروه بازیگران انجمن منتقدین فیلم فیلم فینیکس - ارباب حلقه‌ها: دو برج (۲۰۰۲) - مشترک با دیگر بازیگران این فیلم ۲۰۰۳ - نامزد دریافت جایزه صنف بازیگران سینما برای بهترین گروه نمایش - ارباب حلقه‌ها: دو برج (۲۰۰۲) - مشترک با دیگر بازیگران این فیلم ۲۰۰۳ - برنده جایزه گنجینه زنده جوایز منتقدین فیلم سیاتل



نگاهی به کتاب سیلماریلیون
نوشته شده در سه شنبه 26 / 8 / 1392
بازدید : 1527
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
هابیت ها داستان هابیت ها: اصلیت هابیت ها ناشناخته است.در ابتدا آنها مردمان فراوانی بودند و بیشتر در شمال سرزمین میانه و Vales of Anduin پیدا می شدند. در اوایل عصر سوم هابیت ها به شمال و غرب سرزمین میانه تغییر مکان دادند و در آخر در بیشتر آنها در شایر ساکن شدند. ظهور هابیت ها: هابیت ها از دورف ها کوچک ترند و قدرت عجیبی در بدون صدا حرکت کردن دارند. زندگی آنها به طرف آرامش سوق داده شد و بیشتر از هر چیزی از خوردن و نوشیدن لذت می بردند(یک هابیت اغلب 6 وعده غذا در یک روز می خورد.). آنها پیوستگی عجیبی در بین اقوام مختلف خود دارند و تنها علم آنها در میان پدران گذشته ی آنها یافت می شود. سه نوع متفاوت از هابیت ها وجود دارد: : Harfoots, Stoors and Fallohides Harfoots:آنها در چهره قهوه ای تر کوچکتر و قد کوتاهتر بی ریش و بی مصرف (!) هستند. دستها و پاهای آنها پاک و چابک است. و آنها بیشتر نقاط کوهستانی و دامنه ی تپه ها را ترجیح می دهند. Stoors: آنها پهن تر هستند و دستها و پاهایشان بزرگتر است. و آنها سرزمین های صاف و کنار رودخانه را برای زندگی ترجیح می دهند. Fallohides :انها در صورت و مو روشن تر هستند قد بلند تر و لاغر تر از باقی. آنها درخت ها را دوست دارند و نیشه زار ها را ترجیح می دهند. نام های دیگر هابیت ها: انسان ها آنها را "Halfling" و در زبان الف ها آنها "Periannath" خوانده می شوند. هابیت ها خود را "Kuduk" می نامند. الف ها داستان الف ها: الف ها اولین بار درCuiviénen بیدار شدند.در آبهای Awakening در شرق سرزمین میانه . آنها سال ها بیش قبل از بالا آمدن خورشید و ماه برخاستند. والار می دانست که الف ها بر می خیزند اما نمی دانست از کجا و چه زمانی. پس او اول متوجه جنبش نشد اما الف ها به زودی توسط جاسوسان Melkorپیدا شدند. و Melkorموجودات خود را برای مراقبت از الف ها فرستاد. او چند الف را دستگیر کرد و آنها را شکنجه نمود و آنها به اورک های اولیه تبدیل شدند. والار پی برد که الف ها وقتی بیدار شدند که Orome در حال شکار در سرزمین میانه بوده و صدای آواز خواندن الف ها را شنیده است. او انها را Eldar یعنی مردمان ستاره ها نامید. اما الف ها خود را Quendi یعنی کسانی که با صدا صحبت می کنند نامیدند. الف ها فرزندان Ilúvatar و جاودانه هستند هر چه قدر که زمان می گذشت انها از سن بالا اذیت و یا به بیماری مبتلا نمی شدند.اما حتی اگر انها مجبور بودند تا انتهای دنیا زندگی کنند آنها مجبور نبودند در سرزمین میانه بمانند آنها می توانستند آنها مب توانستند خطه راستی را تا به انتهای غرب بگیرند و سفر کنند راهی که برای فانیان مسدود بود (در عصر سوم الف ها بطرف غرب هجرت کردند زیرا در مین آنها افسردگی بیشتر و بیشتر شده بود) آنها تشنگی خود را برای عمل از دست دادند چیزی که در ابتدای جهان داشتند.و آنها از این که آیا سائرون شکست ناخوردنیست وحشت داشتند. این که الف ها جاودان اند به این معنا نیست که انها را نمی توان کشت. وقتی که آنها کشته می شوند تنها بدن خود را از دست می دهند و می توانند توسط جسمی تازه بو زمین برگردند. ظهور الف ها : الف ها چشم های بسیار قوی دارند به طوری که هیچ قومی مانند ان را ندارد و همچنین انها در عواطف و احساسات بسیار بهترند. آنها همه زیبا و دانا هستند. انها به همه چیز نام دادند حتی هر درخت نام مخصوص خود را دارد و افسانه ها می گویند که در ابتدا الف ها به درختان یاد داده اند که صحبت کنند. موسیقی هنر و علم مفهومی بالاتر از قدرت و ثروت دارد اما هنوز گاهی آنها متبکر و مغرور هستند. بزرگترین ضعف آنها سوگواری برای گذشته است. آنها تغییر را دوست ندارند. دورف ها داستان دورف ها : برخلاف الف ها و انسان ها دورف ها فرزندان Ilúvatar نیستند.انها توسط Aule آهنگر قبل از بیداری الف ها و انسان ها ساخته شدند. Aule نمی خواست منتظر شود تا فرزندان Ilúvatar بیدار شوند پس او فرزندانی برای خود ساخت تا به آنها هنرها و همارت های خود را آموزش دهد. Ilúvatar متوجه شد که Aule چه کرده است اما چون می دامنست او قصدی ندارد اجازه داد تا او دورف ها را نگه دارد اما این هفت پدر دورف مجبور بودند تا بیداری الف ها بخوابند. هنگامی که بالاخره دورف ها برخاستند دورین فنا ناپذیر که از همه ی آنها سالخورده تر بود Khazad-Dum را در کوه های مه آلود پیدا کرد.(که بعد ها موریا نامیده شد) آن هفت دورف بزرگ نیز شهر های بزرگی را در کوههای سرزمین میانه یافتند. مهم ترین آنها Belegost و Nogrod نام داشت. دورف ها خود را از دیگر قوم ها دور نگه می داشتند و زبان آنها (Khuzdul) با احتیاط مخفی نگه داشته می شد.آنها نام واقعی خود را به هیچ کس غیر از خود نمی گفتند. چون Aule زمانی دورف ها راا ساخته بود که دنیا زیر سلطه ی Melkor بود او آنها را محکم ساخت به طوری که هیچ خطری نمی تواند آنها را آزار دهد. دورف ها بسیار خودسر و مرموزند. انها قومی مغرور و عبوس هستند و همچنین آنها خوب و دوستانی با وفا هستند.آنها توانایی خاصی در کار کردن با سنگ و فلز دارند. دورف ها در حدود 250 سال زندگی می کنند اما هیچکس نمی داند بعد از مرگ چه به سرشان می اید.آلف ها بر این باورند که روح دورف ها بعد از مرگ به همان سنگی که از آن ساخته شده اند باز می گردد. نام های دیگر دورف ها: فرزندان Khazad, Gonnhirrim,Children of Aule (نامی که دورف ها خود را با آن می نامند) Naugrim (که در زبان الف ها به معنی مردمان کوتوله است). انسان ها داستان انسان ها: می توان گفت نژاد انسان ها جوان ترین نژاد سرزمین میانه است. اولین انسانها در شرق Hildórien بیدار شدند هنگامی که برای اولین بار خورشید از غرب طلوع کرد. هدیه ای که Ilúvatar به انسان ها داد مرگ بود. برخلاف الف ها انسان ها باید دنیا را بعد از زمان معین ترک کنند. جادوگران جادوگر نامی است برای ان دسته از مایار هایی که در عصر سوم به سرزمین میانه امده اند. ( قسمت مربوط به روح را چک کنید.)انها توسط والار برای کمک به مردمان آزاد در برابر بازگشت دوباره ی سائرون به سرزمین میانه فرستاده شدند. نام های دیگر برای جادوگران: انها همچنین Istari, Ithryn خوانده می شوند. روح ها ( روح به کلمه ی spirit برمیگردد اما معادل فارسی ان نفس و جان هم می شود.م.) Ainur : Ainur روح هایی هستند که در آغاز زمان همراه با Ilúvatar زندگی می کردند. به وسیله ی آواز Ainur آنها به کمک هم دنیا (Arda) را خلق کردند. بعد از ساختن Arda بسیاری از Ainur برای راهنمایی و سازماندهیش وارد آن شدند. و از اینها پانزده تا قدرتمند تر بودند.چهارده عدد از آنها به Valar تبدیل شدند و پانزدهمی Melkor بود. در ابتدا Melkor پاکترین Valar بود اما بعد از مدتی به اولین لرد سیاه تبدیل شد. تعداد بسیار کمی از Ainur های قدرتمند که به همراهی Valar وارد Arda شدند Maiar نام گرفتند. The Valar : Valar نام چهارده Ainur قدرتمند است که بعد از ساخته شدن دنیا(Arda) جسم فیزیکی بدست آوردند و وارد آن شدند. وظیفه ی Valar ها نظم بخشیدن به دنیا و مبارزه با Melkor که خود Valar بود اما از فرامین آنها خارج شد)بود



بیوگرافی سایرون
نوشته شده در سه شنبه 26 / 8 / 1392
بازدید : 15287
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
نام : سائورون ( الف ها گورتائور صدايش ميزدند ) نژاد : مايا طرفدار : تاريكي زمان ورود به سرزمين ميانه : قبل از دوران اول زمان ترك سرزمين ميانه : اواخر دوران سوم استقرار : موردور _ باراد دور مرگ : غير مستقيم _ توسط فرودو بی شک یکی از شاخص ترین شخصیت های داستان ارباب حلقه ها سائورون می باشد بطوری که حتی اسم داستان هم از القاب اوست. نام ها:سائورون/منفورsauron,,,گورتائور/Gorthaurسنگدل,,,ارباب حلقه ها/lord of the rings,,,ارباب تاریکی/dark lord در ابتدا از مایا های آئوله بود .آن زمان ملکور تازه قدرت گرفته بود و با قدرت خویش سائورون را مجذوب کرد و خادم خویش ساخت.سائورون از دهشتناک ترین موجودات بود زیرا می توانست خود را به هر شکلی دربیاورد.چه چهره ی نیکو/چه چهره ی پلید او برن و فلاگوند و ده تن از یاران آن ها را دستگیر کرد و یکی یکی آن ها را نابود کرد و وقتی نوبت به برن رسید لوتین مانع شد و از این کار جلوگیری کرد. پس از برافتادن ملکور در دوران اول که در آن سپاهیان والینور تانگورودریم را در هم شکستند و اغلب نومه نوری ها به غرب رفتند و در ارسیا در محدوده ی دید والینور ساکن شدند. سائورون که برای اینکه بدلیل جرم هایش مجازات نشود در سرزمین میانه پنهان و در تاریکی قوطه ور شد و به فکر انتقام بود. پس از مدت ها به نومه نوره (جزیره ی اداین ساکن در غرب)رفت و نومه نوری ها بر علیه والار شوراند و آخرین شاه نومه نوری,آرفارازون,به همراه سپاه پر زرق و برق خویش برای جنگ عازم سواحل والینور شد.اما وقتی رسیدند خشم والار(یا ایلوواتار) زمین را لرزاند و کوه ها برسرشان خراب شدند. خشم ایلوواتار و والار نومه نور را در برگرفت و به غیر از سائورون و نومه نوری های سیاه و آن دسته از مومنانی که به سردستگی الندیل و پسرانش به سرزمین میانه گریخته بودند نابود شدند. سائورون دوباره برگشت تا الف ها را اغوا کند.فریب سائورون این دفعه حلقه ها قدرت بود. الف ها به کمک سائورون حلقه های زیادی ساختند که درآن ها اراده و قدرت کافی برای حکومت بر سرزمین ها وجود داشت.اما همه فریب خورده بودند زیرا فرمانروای تاریکی پنهان از چشم الف ها حلقه ای یگانه برای حکومت بر دیگر حلقه ها ساخته بود که بخش اعظم اراده و قدرت خود را در آن نهفته بود. وقتی الف ها پی به این موضوع بردند سعی کردند حلقه های قدرت خود را از دست فرمانروای تاریکی پنهان كنند ولی فقط موفق شدند تا سه حلقه را دور کنند و بقیه به دست فرمانروای حلقه ها رسید.از حلقه های باقی مانده هفت حلقه به دورف ها و نه حلقه به انسان ها داد که بعد ها به اشباح حلقه تبدیل شدند. از آن زمان جنگ موردور و الف ها آغاز شد.بر اثر قدرت حلقه الف ها مدام شکست میخوردند. ولی سرانجام اتحاد بین انسان ها و الف ها بر قرار گردید و ارتش متحد در داگور داگورات برای آزادی زمین با نیرو های موردور وارد جنگ شد.پیروزی نزدیک بود ولی سائورون قدرتمندترین مایا بود. او الندیل و گیل گالاد را نابود کرد و هنگامی که برای نابودی اسیلدور پسر الندیل پا پیش گذاشت, اسیلدور شمشیر شکسته ی پدرش را برداشت.و انگشت حامل حلقه را از دست سائورون قطع کرد. روح سائورون جسمش را ترک کرد و حلقه به ایزیلدور رسید.او اگر حلقه را نابود میکرد سائورون هم نابود میشد.ولی چه کسی توان ایستادگی در برابر اراده ی فرمانروای تاریکی را دارد؟ ایسیلدور حلقه را درون اورودوین,جایی که حلقه ساخته شده بود,نینداخت و اجازه داد تا شیطان زنده بماند. ایسیلدور هنگام حرکت به سمت قلمرو خویش به دست تعدادی از اورک ها نابود شد و حلقه به درون رودخانه افتاد. به مدت 2500 سال هیچکس از حلقه اطلاعی نداشت تا این که یک روز بر حسب اتفاق موجودی به نام دیگل حلقه را پیدا کرد و اسمیگل(دوست او) دیگل را کشت و حلقه را از او گرفت.و خود به اعماق کوه های مه آلود رفت و مدت ها بعد بیلبو بگینز حلقه را در کوه های مه آلود پیدا کرد و با خود به خانه برد. پس از فشار های گندالف بیلبو راز حلقه را فاش کرد و گندالف تصمیم گرفت تا حلقه را به پسر عموی بیلبو,فرودو,بسپارد که او هم تصمیم گرفت تا حلقه را نابود کند. ولی از شایر تا موردور راه زیادی بود و سارومان,از ایستاری,خیانت کرده بود. پس از مشقت های بسیار فرودو و سام بایز,خادم فرودو,به موردور رسیدند ولی اراده ی سائورون آن ها را تحت فشار قرار میداد.در آخرین لحظات در دروازه ی کوه نابودی,اورودوین,فرودو حلقه را بدست کرد. ولی گولوم انگشت فرودو را کند,همانند زمانی که ایسیلدور انگشت ساائورون را برید,و حلقه را گرفت و خوشحالی کرد و به همین دلیل یک قدم اضافه برداشت و خود بهمراه حلقه ی یگانه به درون آتش اورودوین افتاد و نابود شد.چون که حلقه و فرمانروای تاریکی یکی هستند پس زمانی که حلقه نابود شد .سائورون هم نابود شد و روحش برای همیشه جسمش را ترک کرد.و جهان دوباره به آرامش رسید.



بازدید : 13900
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
One Ring to rule them all, One Ring to find them, One Ring to bring them all and in the darkness bind them Ash nazg durbatulûk, ash nazg gimbatul, ash nazg thrakatulûk, agh burzum-ishi krimpatul. حلقه ای است از برای حکم راندن,حلقه ای است برای یافتن حلقه ای است از برای آوردن,و در تاريكي به هم پيوستن ________________ شعر پره گرين تو فيلم در ميناس تيريت ميخونه : Home is behind خانه اندر پس است The world ahead جهان بر پيش است And there are many paths to tread و راه هاي زيادي از براي رفتن است Through shadow از ميان سايه ها To the edge of night سوي دروازه ي شب Until the stars are all alight تا ستارگان نور ميفشانند Mist and shadow مه و سايه Cloud and shade ابر و سايه All shall fade همه محو شوند All shall... fade همه محو شوند ________________ شعري كه آراگورن راجع به آندوريل ميخونه: Behold! Andúril; بنگر آندوريل را Flame of the West شعله ي غرب The blade that was broken, شمشيري كه شكسته بود Has been remade! دگرباره ساخته شد Elo! Andúril; Lach en Annûn I chathol asgannen Ad echannen ________________ شعري كه هالدير تو لورين ميخونه: (Quenya) Ar sindarnoriello caita mornie, Ar ilye tier undulave lumbule... (English) Out of a grey country darkness lies آنسوي سرزمين خاكستري تاريكي آرميده And all paths are drowned deep in shadow... و همه ي گذرگاه ها در حال غرق شدن در اعماق سايه اند ________________ ستيزه ي شعري سائورون و فلاگوند كه در سرود لي تين آمده He chanted a song of wizardry, ترانه اي خواند ساحرانه، Of piercing, opening, of treachery, از شكافتن و گشودن و خيانت، Revealing, uncovering, betraying. آشكار ساختن و پرده برگرفتن و بي وفايي Then sudden Felagund there swaying, پس ناگاه فلاگوند افتان Sang in a song of staying, در پاسخ ترانه اي از ايستادن Resisting, battling against power, پايداري،نبرد با قدرت Of secrets kept, strength like a tower, از نگاه داشتن اسرار،استقامت چون برج And trust unbroken, freedom, escape; و از اعتماد كه سلب شدني نيست،آزادي،گريختن; Of changing and shifting shape, از صورتي كه دگرگون و بدل مي شود Of snares eluded, broken traps, از دام هايي كه مي توان گريخت،كمند بريده The prison opening, the chain that snaps. زندان گشوده،زنجير گسسته. Backwards and forwards swayed their song. ترانشان در نوسان بود به پيش و به پس Reeling foundering, as ever more strong چرخان و لنگان،چون هميشه نيرومند The chanting swelled, Felagund fought, سرود بالا گرفت،فلاگوند به پيكار برآمد And all the magic and might he brought Of Elvenesse into his words. و جمله ي سحر و نيروي الف ها را در كلام آورد Softly in the gloom they heard the birds نرمآواز پرندگان را در تاريكي شنيدند Singing afar in Nargothrond, كه آن دور در نارگوتروند مي خواندند The sighting of the Sea beyond, آه درياي فراسو Beyond the western world, on sand, در فراسوي جهان غرب،بر روي ماسه ها On sand of pearls on Elvenland. روي ماسه هاي مرواريد در سرزمين الفي. Then in the doom gathered; darkness growing آنگاه تاريكي فراهم آمد،تيرگي فزون شد In Valinor, the red blood flowing در والينور خون سرخ بر زمين ريخت Beside the Sea, where the Noldor slew در كنار دريا كه نولدور The Foamriders, and stealing drew كف سواران را كشتند Their white ships with their white sails و كشتي هاي سپيد را با بادبان هاي سپيد ربودند From lamplit havens. The wind wails, از بندرگاه هاي روشن از نور چراغ باد شيون مي كند The wolf howls. The ravens flee. گرگ زوزه سر مي دهد،غرابان مي گريزند The ice mutters in the mouths of the Sea. يخ در دهان دريا نعره مي كشد The captives sad in Angband mourn. اسيران غمگين در آنگباند مويه مي كنند Thunder rumbles, the fires burn- تندر مي غرد و آتش مي سوزد And Finrod fell before the throne. و فين رود در برابر سرير مي افتد ________________



ترجمه آهنگ MAY IT BE در ارباب حلقه ها
نوشته شده در سه شنبه 26 / 8 / 1392
بازدید : 9848
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
May it be an evening star Shines down upon you May it be when darkness falls Your heart will be true You walk a lonely road Oh! How are you are from home Mornie utulie (darkness has come) Believe and you will find your way Mornie alantie (darkness has fallen) A promise lives within you now May it be shadows call Will fly away May it be your journey on To light the day When the night is overcome You may rise to find the sun Mornie utulie (darkness has come) Believe and you will find your way Mornie alantie (darkness has fallen) A promise lives within you now A promise lives within you now باشد که ستاره ای شبانگاهی بر تو نور فشاند باشد که زماني كه تاريكي فرو آمد دلت خالصانه باشد بر جاده بي كسي قدم می گذاري اه که چقدر از خانه دوری تاریکی بازگشته باور بدار که راهت را خواهي يافت تاریکي فرو آمده و اکنون امیدی در تو پديدار مي شود باشد كه سايه ها صدا كنند بر راه پرواز كني باشد كه سفري روشن داشته باشي مانند روشنايي روز و زمانی که تاریکی بر دنیا غلبه میکند باشد که به جست و جوي خورشيد برخيزي تاریکی فرا رسیده باور بدار که راهت را خواهی یافت تاریکی فرو آمده اکنون امیدی در تو پديدار مي شود اکنون امیدی در تو پديدار مي شو



بازدید : 10815
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
ژانـــر :فانتزی، رومانس حماسی و اقتباس ادبی كارگردان : پیتر جکسون تهيه كننده : پیتر جکسون- بری ام آزبورن- تیم سندرز – فرن والش نويسنده داستان اصلي : جی.آر.آر.تالکین نويسندگان فيلم نامه : پیترجکسون- فرن والش- فیلیپا بوینز موزيك متن : هاوارد شور فيلم بردار : اندرو لزنی تدوين : جان گیلبرت تاريخ نمايش : 18 دسامبر 2002 زمان فيلم : 179 دقيقه نسخه سینمایی كمپاني : نیولاین سینما محصول: آمريكا و نیوزیلند _ انگلیسی بازيگران: یان مک کلن: گاندولف ویگو. مورتنسن : آراگورن اورلاندو بلوم: لگولاس الیجا وود:فرودو شون آستین : سام وایز گمجی کیت بلانشت : بانوی جنگل "گالادریل" سالا بیکر: سایرون کریستوفر لی: سارامون یان هولم: بیل بو بگینز دومینیک موناگان: مری برندی باک بیلی بوید: پره گرین "پیپین" توک شون بین: بورومیر برنارد هيل : تئودن كارل اوربان : ايمور ديويد ونهام : فارمير درباره رمان ارباب حلقه ها: ارباب حلقه‌ها رمانی خیال‌پردازی حماسی (High fantasy) به قلم ج.ر.ر. تالکین واژه شناس و استاد دانشگاه آکسفورد نگارش شده است. این داستان ادامه‌ای بر اثر پیشین تالکین با نام هابیت است که داستانی فاتنزی می باشد. این کتاب طی ۱۲ سال از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ که بیشتر آن در زمان جنگ جهانی دوم بوده نگارش شده است. اگر چه این کتاب در بین خوانندگان به شکل یک سه گانه جا افتاده است، اما در ابتدا بنا بود تا این اثر جلد اول کتاب سیلماریلیون باشد که نویسنده بخاطر دلایل اقتصادی تصمیم گرفت تا جلد دوم را حذف کند، و کتاب ارباب حلقه‌ها را در سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ در سه جلد منتشر کند.از آن زمان تا کنون کتاب ارباب حلقه‌ها بارها تجدید چاپ شده و به زبانهای زیادی ترجمه شده است، و هم اکنون یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتابهای ادبیات در قرن ۲۱ می باشد. ارباب حلقه‌ها در سال ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ در سه جلد - با عناوین یاران حلقه، دو برج و بازگشت پادشاه - چاپ شده‌است. مقدمه: در این دوره زمانه که فراماسون مد روز شده و هر بنی و بشری هرآنچه می خواهد را به آن ربط می دهد ، مطمئنا شاهکار های سینما جهان هم جان سالم بدر نخواهند برد . ما مردمی مسلمان هستیم ، مبدا و انتهای زندگی ما خداست ، مشکل مسئولین ما این است که میخواهند با کوبیدن بر سر دیگری خود را خوب جلوه دهند ، مسئولین عزیز شما از چه می ترسید ، مگر ما مسلمان نیستیم و دینمان کامل نیست؟ پس شیطان پرستی در ما راه ندارد ، حال اگر مسئله چیز دیگری است، دیگر خود دانید ولی خواهشنا اینگونه بر سر فیلم های سینمایی نکوبید ، فیلم عشق زندگی ماست ، لطفا آن را دیگر از ما نگیرید . نقد و بررسی کامل مجموعه Lord of the Rings (ارباب حلقه ها) سه گانه ارباب حلقه ها ، بزرگترین فیلم فانتزی جهان به کارگردانی استاد پیتر جکسون کبیر ، تنها سه گانه ای که هر سه فیلم آن در لیست 250 فیلم برتر دنیا وجود دارد و جالب تر اینجاست این سه فیلم به ترتیب اپیزود ها، در رتبه های 17 ، 29 و 11 قرار دارند که خود یک رکورد است . برای من ارباب حلقه ها ورودی به سینما بود، شاید هم برای خیلی های دیگر هم همینطور بوده باشد . یکی از کامل ترین فیلم های هالیوودی ، چه از نظر داستان ، چه از نظر کارگردانی و جه از نظر عوامل فنی . فیلمی ساخته شده بر اساس سه کتاب ارباب حلقه های نوشته جی.ر.ر تالکین. فیلم ارباب حلقه ها، داستان هابیتی را روایت می کند که وارد بزرگترین ماجرای زندگی خویش شده و باید حلقه ای که نماد سیاهی کامل در در دنیا است را به کوهی که در آن ساخته شده ببرد و آن را نابود سازد . تمرک اصلی هر سه قسمت این فیلم، بر روی خط داستانی کوتاه ذکر شده در بالا است. معمولا بین اپیزودهای مختلف فیلم های بزرگ چند گانه سینما، نوعی تفاوت و استقلال وجود دارد و نمی توان بینشان رابطه برقرار کرد ، ولی ارباب حلقه ها اینگونه نیست و هر سه اپیزود کاملا به هم ربط دارند و هیچ گونه گسستگی بین آنها نیست . نکته قابل ذکر دیگر در فیلم ارباب حلقه واقعیت گرایی آن است. این اسم را من از ذهن خود بیرون آورده و بر روی این فیلم می گذارم ، حالا منظورم از این حرف چیست ؟ فیلمی که درکش راحت است ، شما آنرا به راحتی هضم می کنید. درست مانند فیلم های آواتار یا سرآغاز ، با اینکه فیلم هایی در ژانر تخیلی هستند، ولی درک آنها و ارتباط برقرار کردن با آنها کاری آسان است زیرا در فیلم های اغراق صورت نمی گیرد ، و اگر هم صورت بگیرد، اغراق های طبیعی است و باز قابل هضم . در این فیلم ها خبری از انسانی با قدرت مافوق طبیعی نیست که با دیدن آن چشمانتان بیرون زده و بگوئید این دیگر یعنی چه یا مثلا اتفاقات اغراق آمیز . همه چیز تعریف شده هستند ، اتفاقات با اینکه گاهی غیر قابل پیش بینی اند ولی از داستان دور نیستند . مخروطی از تخیل و واقعیت ، این چیزی است که مورد نظر من است . شیوه روایتی فیلم در هیج جایی کم نمی آورد ، موزیک و فیلم برداری فوق العاده فیلم باعث می شود هز لحظه فیلم جذاب تر و هر آنچه را که کارگردان قصد داشته، جذاب تر به نظر برسد . کاراکتر ها هم قابل درک هستند ، کمتر پیش می آید وجود کاراکتری را اضافه حس کنید یا مثلا با دیالوگ های یک کاراکتر نتوانید ارتباط برقرار کنید. هم بازی ها و هم دیالوگ ها و هم خط داستان توانسته اند با هم و در کنار هم، از تمام قابلیت های خود، برای هر چه بهتر و بهتر کردن فیلم استفاده کنند . شاید تنها لحظه ای که که تماشاگران فیلم، از پیروزی طرف سفید بر طرف تاریکی خوشحال نشوند (بر خلاف بسیاری دیگر از فیلم ها) آخر فیلم باشد، چون پایان فیلم است و دوست نداربد فیلم تمام شود. همذات پنداری با کاراکتر ها باعث می شود در لحظه های غم ناراحت شوید ، لحظه شادی خوشحال شوید. مطمئنا در سه گانه ای به این بزرگی که زمان هر سه قسمت حدود 6 فیلم هالیوودی است داستان های فرعی زیادی وجود داشته باشد که به لطف فیلمنامه عالی و تحسین برانگیز پیتر جکسون، نه تنها لطمه ای به داستان اصلی نمی رسد، بلکه آن را به شکلی حتی جذاب تر بر روی پرده عریض سینما به تصویر می کشد. یکی از اصلی ترین ارکان سه گانه ارباب حلقه ها ، جلوه های ویژه فوق العاده آن است . جلوه های ویژه ای که در زمان خود، استانداردهایی جدید برای فیلم و فیلمسازی ایجاد کردند تا آنجا پیش رفتند که باعث مات کردن بینندگان در قسمت آخر این مجموعه عظیم شد. اما با تمام اینها، چیزی که باعث بزرگی ارباب حلقه ها شده، جلوه های ویژه نیست، بلکه مجموعه داستان عالی، شیوه روایی بی نقص، کارگردانی استادانه، صحنه پردازی زیبا، فیلمنامه ای دقیق و در کنار اینها موسیقی متن فوق العاده و جلوه های ویژه تحسین برانگیز آن است. بازی بازیگران فیلم و اجرای آنان نیز تحسین برانگیز است. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ارباب حلقه ها، فیلمی داستان محور است و نه بازیگر محور، به همین دلیل، هیچگاه بازیگران فیلم نمیتوانند در حدی ظاهر شوند که مثلا نامزد اسکار بشوند. دلیل این موضوع هم این است که اساسا فیلمنامه، به دلیل گستردگی داستان، هیچ گاه به یک بازیگر آنچنان اجازه نمی دهد تا بخواهد یکه و تنها بار قسمت اعظمی از فیلم را بر دوش بکشد. آنچه که این فیلم را با موفقیت به سرانجام می رساند، نه فیلمنامه است و نه بازیگران و کارگردان و آهنگساز و ... بلکه همه آنها با همدیگر هستند. اتفاقا به همین دلیل است که عده بسیاری، ارباب حلقه ها را جزو شاهکار های تاریخ سینما می دانند. در اینجا لازم است از فیلمبرداری عالی و موسیقی متن فوق العاده فیلم نیز یاد کنم. نکته جالب اینجاست که این دو عامل، از همان قسمت اول این مجموعه، جزو نقاط قوت فیلم بوده اند اما با گذشت زمان، این دو، کامل و کامل تر شده اند و کار را در قسمت آخر به جایی رسانده اند که بیننده را انگشت به دهان می کند. صحنه های نبرد، شیوه نشان دادن یورش دو طرف به سوی همدیگر و حتی سخنرانی ساده پادشاه روهان (در قسمت سوم) قبل از حمله به سوی دشمن و آن انگیزه ای که به افراد خودی می داد، همه و همه آنقدر واقعی و تاثیر گذار از آب در آمده اند که بیننده را تحت تاثیر خود قرار می دهد. مطمئنا جنگ بین خیر و شر موضوع خیلی از فیلم های دنیا است که در عموم فیلم های هالیوودی با کمی چاشنی علمی تخیلی روایت می شوند. در روزهای اول سینما، مخلوط شدن این تم با تخیل مخاطبین خاص خود را داشت ( البته هنوز هم دارد ولی نه از قشر فیلم شناس جامعه ) که تقابل خیر و شر با نیروهای فوق العاده بود ، این تم هنوز هم وجود دارد ولی قدرت خود را از دست داد تا بازهم با اضافه شدن مزه ای جدید جان تازه ای گرفت ، ورود تاریکی ، روابط عمیق انسانی و واقعیت به آن ، مانند شاهکار اخیر شوالیه تاریکی و تم قدیمی که طرفداران قوی نداشت . ولی ارباب حلقه ها از این دو تم گذشت ، در ارباب حلقه ها تخیل ، تاریکی ، روابط انسانی ، اخلاقیات انسانی همه و همه وجود دارد و هر یک در جای خود قرار میگیرند و با این که تخیل بر فیلم حکم فرماست، اما مخاطب واقعیت آن را با گوشت و استخوان خویش حس می کند . فیلم ارباب حلقه های بزرگترین و موفق ترین فیلم فانتزی جهان است و شاید هم خواهد بود و به این زودی ها مخاطب خود را از دست نخواهد داد و به شخصه منتظر فیلم هابیت اثر بعدی پیتر جکسون که به گذشته سه گانه ارباب حلقه ها باز میگردد هستم . اخیرا شاهد نقد هایی از این فیلم بوده ام که از سوی برخی برای هر چه بیشتر خود شیرینی کردن و جلب توجه هر چه بیشتر، رنگ و بویی سیاسی به فیلم ارباب حلقه ها داده اند و آن را مرتبط با مثلا فلان کشور و .. دانسته اند. من و امثال من عاشق سینما هستیم ، فیلم ها را می بینیم برای خودمان تحلیل می کنیم ، و از اینکار هم لذت می بریم. شخصا از اینکه برخی فکر می کنند هر آنچه که آنها فکر می کنند درست است و بقیه مردم را انسانهایی نادان تصور می کنند که باید به آنها گفت که چه درست است و چه غلط، متنفرم. فیلم های سینمایی، لوازم الکترونیکی و هر آنچه را که فکرش را بکنید را هجوم غربی ها برای مشغول کردن فکر عمومی می دانند. در این باره یاد لطیفه ای می افتم " روزی یک بنده ای در حال رانندگی در اتوبان تهران کرج بود ، رادیو را روشن کرد ، از رادیو شنید : هموطنان عزیز ، در اتوبان تهران کرج مواظب باشید ، فردی برعکس همه در حال رانندگی است ، فرد پیش خود گفت : خدا لعنتشون کنه ، یکی دو تا که نیستن ." نویسنده و منتقد : شهرياراواز در حاشیه سه گانه ارباب حلقه ها یك: سه گانه «ارباب حلقه ها» (راهیان حلقه، دو برج، بازگشت پادشاه)، ساخته «پیتر جكسن» (براساس شاهكار جی. آر. آر. تالكین) یكی از قله های تاریخ سینما است؛ به همین صراحت. هیچ تماشاگر فیلم دیده و خوش ذوقی را پیدا نمی كنید كه این سه فیلم به مذاقش خوش نیاید. ارباب حلقه ها اگر مخالفانی دارد آنها هستند كه داستان هایی از این دست را، حكایت هایی می دانند برای سرگرم كردن كودكان و خیال می كنند هرچیزی كه رنگی از افسانه داشته باشد، به كودكان تعلق دارد. اما چنین نیست و استقبال پرشور تماشاگران ارباب حلقه ها، در طول سه سال پیاپی، نشان داد كه نسل تماشاگران خوش ذوق منقرض نشده و هنوز كسانی پیدا می شوند كه معنای سینما را می فهمند و می دانند فیلم ها قرار است آدم ها را از این دنیایی كه در آن زندگی می كنند، ببرند به دنیایی دیگر. دو: به فیلم درآوردن رمان های خواندنی، رمان هایی كه سرشار از جزئیات شگفت انگیز و داستان های فرعی فراوان اند، كار آسانی نیست. در واقع، كاری است ناشدنی و كم پیش می آید كه كارگردانی پیدا شود و داستان را طوری بسازد كه روح اثر، در ساخته اش باشد. همه آن شیفتگان ارباب حلقه ها كه سال های سال می گفتند كسی نمی تواند (حق ندارد) رمان محبوب شان را به فیلم درآورد، نگران بودند كه در این تبدیل، چیزی از داستان هدر برود. بخشی از آن یا شخصیتی، كمرنگ شود، یا به دلیلی حذفش كنند.این گونه است كه بعد از نمایش بخش اول (راهیان حلقه) غرزدن ها شروع شد و آنها كه رمان را بیش تر از هرچیزی دوست داشتند، گفتند جكسن این شیفته واقعی تالكین و داستان هایش، اصل وفاداری را رعایت نكرده و «تام بامبادیل» را، كه یكی از شخصیت های فرعی جلد اول است، در فیلمش حذف كرده است. آنها درست می گفتند؛ اثری از بامبادیل در فیلم نیست، اما چه كسی گفته در اقتباسی از یك رمان همه شخصیت ها (حتی شخصیت های فرعی) را باید به فیلم منتقل كرد؟ كار جكسن در این سه گانه، فشرده سازی رمان است به معنای دقیق كلمه. درست می گفتند آن منتقدانی كه نوشته بودند توقع وفاداری فیلم به رمان، چیز بیهوده ای است و مجموعه فیلم های «هری پاتر» (به خصوص قسمت های اول و دوم) را مثال می آوردند كه هرچند از بسیاری جهات به رمان وفادار بود، اما فیلم هایی دیدنی (ماندنی؟) از كار درنیامده بودند. سه: ارباب حلقه ها، سال به سال به نمایش درآمد، درست مثل رمانی كه جلد به جلد منتشر می شود.تماشاگرانی كه رمان تالكین را خوانده و دوستش داشتند، از دیدن تصاویری كه چیزی بود شبیه خیال آنها، به هیجان آمدند و این هیجان، فیلم به فیلم بیش تر شد، تا اینكه داوران آكادمی اسكار در اقدامی ستایش انگیز (این یكی از معدود دفعاتی است كه باید از اسكار دفاع كرد) یازده مجسمه طلایی اسكار را به ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه دادند. و اگر درست یادم مانده باشد، این قسمت ارباب حلقه ها در یازده رشته نامزد شده بود، یعنی در آن یازده رشته، هیچ فیلمی، در حد ارباب حلقه ها نبود. و معنای این اقدام پسندیده چه می تواند باشد، جز اینكه ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه، یكی از بهترین و بزرگ ترین فیلم های تاریخ سینما است؟ چهار: در همه نقد و تحلیل هایی كه درباره این سه گانه نوشته شد، منتقدان روی این نكته تاكید كرده بودند كه ارباب حلقه ها، در بهترین زمان ممكن ساخته شد. از سویی، پیش از آن، تكنولوژی سینما آن قدر پیشرفت نكرده بود كه بتوانند فیلمی بسازند در خور تالكین و شاهكارش. و از سویی دیگر لابد حكمتی داشته كه فیلمی درباره دنیایی خیالی را در شروع هزاره سوم ساخته اند. منتقدان توضیح داده بودند كه به اعتقاد جمعی از مسیحیان، در آستانه هر هزاره، دنیا دگرگون می شود و پیش از این دگرگونی عظیم، سخنان ناگفته را باید به زبان آورد و رازهایی را كه از هزاره های قبلی، سربسته مانده، یك به یك باید افشا كرد. (یك نمونه این عقیده را در رمان رمز داوینچی، نوشته دن براون هم می توان دید. ران هوارد از روی این رمان فیلمی ساخته كه قرار است افتتاحیه جشنواره كن باشد.) ماجرا شاید آن قدر هم كه می گویند پیچیده نباشد، اما به هرحال، مسئله این است كه ارباب حلقه ها در بهترین زمان ممكن ساخته شد و توقع تماشاگران را از فیلم های افسانه ای بالا برد. از این به بعد، نمی توان هر فیلم بی در و پیكری را به نام افسانه تحویل تماشاگران داد. پنج: از میان این سه گانه، بخش سوم (بازگشت پادشاه)، بی شك بهترین آنها است، فیلمی در نهایت كمال. یكی از بهترین حماسه هایی كه در طول سال های زندگی می توانید تماشا كنید و ببینید پیتر جكسن در این فیلم آخر، كه چیزی حدود سه ساعت و ربع طول می كشد، چگونه همه چیز را گسترش می دهد و تماشاگر را سر ذوق می آورد. اصلاً هیچ تماشاگری را پیدا نمی كنید كه تقلاهای «فرودو» را كه در این بخش بیش تر شده، با جدیت تمام دنبال نكند. جز این، فیلم در این بخش، و به خصوص بخش پایانی این قسمت، درست از همان راهی می رود كه تالكین در رمانش رفته بود و البته، این را هم داشته باشید كه وقتی فیلم تمام می شود، چیزی غریب، تماشاگر را دربر می گیرد. حسی كه شاید از جنس غم باشد: یعنی تمام شد؟ یعنی داستان ادامه ندارد؟ حیف نیست؟



معرفی تمام عوامل فیلم هابیت
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1936
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
کارگردان : پیتر جکسون متولد سی و یکم اکتبر 1961 در نیوزیلند . کارگردان و فیلم نامه نویس فیلم « کینگ کنگ » و سه گانه ی « ارباب حلقه ها » و تهیه کننده فیلم موفق « منطقه 9 » که برنده جایزه اسکار نیز شده است. نویسندگان: فرن والش(Fran Walsh) :متولد1959 نویسنده فیلمنامه فیلم های « کینگ کنگ » و سه گانه ی « ارباب حلقه ها» ، «استخوان های دوست داشتنی » ( The Lovely Bones )و تهیه کننده فیلم « Halo » ) در مرحله پیش تولید است ) فیلیپا بوینز: فیلم نامه نویس فیلم های « کینگ کنگ » ، « استخوان های دوست داشتنی » و سه گانه «ارباب حلقه ها » و تهیه کننده فیلم « منطقه 9 » (District 9) پیتر جکسون :متولد سی و یکم اکتبر 1961 در نیوزیلند . کارگردان و فیلم نامه نویس فیلم « کینگ کنگ » و سه گانه ی « ارباب حلقه ها » و تهیه کننده فیلم موفق « منطقه 9 » که برنده جایزه اسکار نیز شده است. گیلرمو دل تورو :متولد نهم اکتبر 1964 در گواداخالارای مکزیک و شناخته شده به خاطر سری فیلم های « پسر جهنمی »و تهیه کنندگی فیلم هایی چون « پاندای کونگ فو کار» و « گربه ی چکمه پوش ». دل تورو همچنین تهیه کنندگی قسمت سوم « پاندای کونگ فو کار » و فیلم « پینوکیو » را نیز بر عهده خواهد داشت.او در اواسط کار از گروه هابیت ها جدا شد. نکته جالب در مورد گروه نویسندگان این است که خانم ها فرن والش و فیلیپا بوینز به همراه پیتر جکسون در اکثر کارها به صورت تیمی کار کرده اند: « ارباب حلقه ها » ، «استخوان های دوست داشتنی »، « کینگ کنگ » و « منطقه 9 » از جمله این فیلمها بوده که همگی آثار موفقی بوده اند. بازیگران ، نقش ها و فیلم های مهم گذشته:یان مک کلین گاندولف Gandalf ارباب حلقه ها ، مردان ایکس یک و دو ، نامزد دریافت اسکار مارتین فریمن بیلبو Bilbo تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است ریچارد آرمیتاژ ثورین Thorin رابین هود ، کاپیتان آمریکایی: نخستین انتقام جو کن استات بالین Balin King Arthur One Day گراهام مک تاویش دوالین Dwalin Columbiana Rambo ،، صدا پیشگی تعداد زیادی بازی ویدیویی از جمله Call of Duty: Modern Warfare 3 ویلیام کیچر بیفور Bifur / Tom Troll Out of the Blue جیمز نزبیت بوفور Bofur Bloody Sunday MillionsMillions استفان هانتر بومبور Bombur تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است دن اوگرمن فیلی Fili تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است آیدان تورنر کیلی Kili سریال Being Human جان کالین اووین Oin تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است پیتر هامبلتون گلووین Gloin / William Troll تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است جد بورفی نوری Nori ارباب حلقه ها ،کینگ کنگ، منطقه 9 مارک هادلو دوری Dori / Bert Troll کینگ کنگ آدام براون اوری Ori تقریبا هیچ فیلم مهمی بازی نکرده است یان هولم پیری بیلبو Old Bilbo بیگانه ، انیمیشن راتاتویی ، ارباب حلقه ها نامزد دریافت اسکار الیجا وود فرودو Frodo ارباب حلقه ها happy feet sin city هوگو ویوینگ الروند Elrond ارباب حلقه ها ، ماتریکس ، کاپیتان آمریکایی: اولین انتقام جو ، V for VendettaV for Vendetta کیت بلانشیت گارادریل Galadriel ارباب حلقه ها ، مورد عجیب بنجامین باتن ، الیزابت رابین هود،. وی قبلا برنده جایزه اسکار شده است. کریستوفر لی سارومان Saruman ارباب حلقه ها ، سایه های تاریک، آلیس در سرزمین عجایب اندی سرکیس گالوم Gollum سیاره ی میمون ها ، ارباب حلقه ها، انیمیشن ماجراهای تن تن ، The Prestige سیلوستر مک کوی راداگست Radagast سریال دکتر هو بری هومفریز گابلین بزرگ Great Goblin به دنبال نمو ماری و مکس جفری توماس ثور Thror سریال اسپارتاکوس لی پک تراندویل Thranduil A Single Man ، گرگ و میش : سپیده دم -قسمت دوم ، لینکلن مانو بنت آزوگ Azog 30 Days of Night ، سریال اسپارتاکوس کونان استیونس بلوگ Blog True Legend، سریال بازی تخت و تاج امیر گلسفیدی



مهم ترین شخصیت های کتاب هابیت
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 2619
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
مهمترین شخصیت های کتاب هابیت: هابیت ها: نژادی که مردمانی کوتوله و خوشگذران و دوستدار جشن و بازی هستند.آنها قلبی مهربان دارند و از ماجراجویی و خارج شدن از دهکده ی خود می ترسند. دورف ها : دورف ها مو جوداتی کوتاه قامت و پر ریش هستند که کار اصلی شان آهنگری و سنگ تراشی می باشد.آنها مغرور و جان سخت هستند و عمری بیش از250 سال دارند و نیروی جنگندگی بسیاری دارند. اِلف ها : موجوداتی شبیه به انسان با عمری بسیار درازتر و گوش هایی کشیده تر و همیشه در نبرد با مورگوت و سائورون. حلقه :حلقه به دست ارباب تاریکی ،سایورن ساخته شد و زمانی که آن را در دست می کرد قدرتش چندین برابر می شد در جریان نبردخیر و شر فرمانده ی نیروهای خیر انگشت سایورن را برید و حلقه را به دست آورد. حلقه بعدها از دست او خارج شد و در رودخانه افتاد 2000 سال از زمان افتادن حلقه می گذشت تا ماهیگیری آن را پیدا کرد.ماهیگیر توست اسمیگل کشته شد و حلقه به دست اسمیگل یا همان گالوم افتاد. گالوم تحت تاثیر نیروی جادویی حلقه به غاری متروک پناه برد و پانصد سال در غار زندگی کرد و در نهایت بیلبو بگینز با زیرکی و حقه بازی حلقه را از اسمیگل گرفت. با در دست کردن حلقه توسط هر نفر؛ قدرت ارواح به او منتقل می شود.حلقه از طلای ناب و در آتش کوه هلاکت ساخته شد و تنها از راه انداختن آن در آتش همان کوه از بین می رود.سایرون برای قدرت گیری دوباره و تسلط بر سراسر جهان به وجود آن حلقه نیازمند است و با از بین رفتن حلقه سایرون نیز خواهد مرد.



بیوگرافی مارتین فریمن
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 3931
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



خلاصه فیلم ارباب حلقه ها(بازگشت پادشاه)
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1655
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



خلاصه فیلم ارباب حلقه ها(دو برج)
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1648
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



خلاصه فیلم ارباب حلقه ها(یاران حلقه)
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1537
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



نکته هایی درباره ی هابیت که نمی دانید
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1774
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



مطالبی در مورد آزوگ بی حرمت
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 6349
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



مطالب مهمی درمورد تورین سپر بلوطی
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 5152
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



بازدید : 3192
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
این مصاحبه قبل از به اتمام رسیدن فیلم برداری فیلم هابیت انجام گرفته است مصاحبه اقای جان کی(John Key) با اقای پیتر جکسون(Peter Jackson): جان : ما در حال حاضر کسی را داریم که نه تنها معروف ترین مرد در نیوزیلند(New Zealand) است بلکه در تمام سیاره زمین بهترین است.اون مرد فوق العاده ای است که هم اکنون در حال کار با تعدادی زیادی مردم بسیار کوچک!(هابیتها) است.او البته که اقای پیتر جکسون است و من خیلی خوشحالم از این که ایشان را به این برنامه دعوت کردم و ایشان در کنار ما است. پیتر : سلام جان حالت چه طوره؟ جان : من خیلی خوبم. راستی بگو ببینم چه خبر از هابیت دوست من!؟ پیتر : پروژه خیلی خوب پیش میره.فکر کنم امروز روز 94 یا 95 هست(از شروع فیلمبرداری) و من به گونه ای امار دقیقش را یادم رفته!همونطور که میدونید فیلمبرداری ما حدود 250 روز هست و این زمان زیادی هست.خیلی زیاد.به هر حال در حا حاضر کار ما خوب داره پیش میره.ما امروز 30 تا گابلین (Goblins) داشتیم به همراه 12 تا 13 تا دوارف و یک هابیت.واقعیتش امروز روز خیلی کندی بود.ما مردم زیادی را در لباس های لاستیکی و ابریشمی محصور و گرفته داشتیم که انها هر چند دقیقه باید لباسشون را بیرون بیارند و یه نفسی بکشند. به همین دلیل کار ما خیلی کند پیش میره. جان : من به هیچ وجه نزدیک دوارف ها نمیشم چون دفعه ی قبل این کار را کردم شنیدم که اقای مایک تیندال(Mike Tindall) دچار مشکلات زیادی در دادگاه کوینس تاون(Queenstown) شد.به هر حال بیا موضوع را عوض کنیم و بریم پیش گابلین ها – ایا اونها درست رفتار میکنند؟ ایا اونها کارشون را درست انجام میدند؟ پیتر : آره اونها خوب عمل میکنند.در واقع ما باید به اونها هوا بدیم.ما یک کمپرسور هوا داریم که با اون هر چند دقیقه از زیر لباسشون به اونها هوای تازه میدیم برای اینکه نفس تازه ای بکشند و بعدش کار را ادامه میدیم.اما بله اونها کوچکند و موزی و حیله گر. جان : و تا چه مدت کار فیلم برداری را ادامه میدید؟ پیتر : ما فیلمبرداری را تا وسط های سال آینده ادامه میدهیم... جان : واااای!!(از تعجب) پیتر : کار طاقت فرسا و خیلی طولانی هست.باید بگم که این کار خیلی عجیب است.چون زمانی که ما صرف ساختن 2 قسمت هابیت میکنیم تقریبا مساوی با زمانی که صرف ساختن 3 قسمت فیلم ارباب حلقه ها کردیم است!من دقیقا نمیدونم برای چی اینگونه است-اما زمانی که ما برای ساختن فیلم صرف میکنیم خیلی زیاد هست. جان : ایا این به این دلیل است که این فیلم پیچیده تر است یا اطلاعات ان سنگین تر است و یا ...؟ پیتر : آآآآه... نمیدونم.همه چیزش پیچیده هست.هر روزش یک نوع جنگ و رقابت است – به نظر من نکته جالبی در مورد فیلمسازی اینه که هیچ روزی مثل دیروزش نیست و هیچگاه 2 روز مثل هم نیست – به عنوان مثال دیروز ما همه ی وقتمون را بین رعد و برق گذراندیم! ما رعد و برق , بارش باران , و غرش ابرها را داشتیم.دوارف های ما داشتند از یک راه سنگی در کنار یک صخره راه میرفتند و ما هم تمام روز را با دوارف های خیس از آب گذراندیم و این یه جور هایی بامزه بود اما برای اونها اینطوری نبود – و امروز هم وقتی که ما رفتیم سر کار , با شعله و آتش و گابلین ها سر و کار داشتیم.پس هیچ روزی با روز قبلش یکی نیست و ما هم هیچوقت آرامش نداریم ! هر روز که میای سر کار میبینی که کلی مشکل و گرفتاری ریخته روی سرت و کلی مشکلات دیگه , که این به گونه ای خوبه که این بعضی وقت ها مطمئنا جالب میشه! جان : پس با این حال بعضی وقتها کارِتون شما را به خارج از کشور و به منطقه ای دیگر میبره اینطور نیست؟ پیتر : اره همینطوره , ما توی هر مکان به مدت 2 الی 3 هفته فیلم برداری میکنیم و یه جور هایی هم محدودیم . ما کار فیلم برداری را ماه مارچ همین سال آغاز کردیم. و ما کارمون را توی استودیو انجام میدادیم به خاطر زمستان – میدونید توی این فصل نه تنها مریض میشید بلکه از طرف دیگه روز ها هم کوتاه تر هستند . وقتی که میخواین توی بیرون از استودیو فیلم برداری کنید شما مقدار خیلی زیادی نور لازم دارید برای فیلم برداری . و ما هم به طور معمول روزی 12 ساعت میخواهیم فیلم برداری کنیم که این کار توی زمستان امکان پذیر نیست چون خیلی زود هوا تاریک میشه . به همین دلیل ما تمام فیلم برداری توی زمستان را در استودیو انجام میدیم و بقیه فیلم برداری ها که باید خارج از استودیو انجام بشود را در فصل بهار انجام خواهیم داد.پس خیلی جالب میشه! جان : پس فیلم هابیت میخواد به گونه ای پرخرج ترین فیلمی که تا حالا ساخته شده بشود ؟ پیتر : شاید . شاید , آره – منظورم اینه که این پول خیلی زیادی هست برای 2 تا فیلم(حدود 500 میلیون) . قطعا پرخرج است ولی نه. پر خرج ترین فیلم دنیا نیست. جان : یه سوالی از شما دارم که میخوام صادقانه جواب بدین کدوم یک از فیلم هاتون که درست کردین را بیشتر دوست دارید ؟ پیتر : فیلم مورد علاقه که خودم ساختم ؟ اوه , نمیدونم , یعنی سخته , مشکل اینه که من فیلم هایی که خودم اونها را میسازم را تماشا نمیکنم!!! من واقعا هرگز بعد از این که ساخت فیلم ها تموم شد نگاهشون نمیکنم . فقط گهگاهی اگر توی هتلی جایی باشم و بین کانال هایی که عوض میکنم و اگر فیلمی که خودم ساختم را ببینم فقط برای 2 3 دقیقه تماشا میکنم بدون علاقه مندی!!!!(خنده) و در اون لحظه همه خاطرات زمان ساخت فیلم برمیگرده و من کانال را عوض میکنم – پس من نمیدونم – اما باید بگم که من واقعا دلم میخواد که دوباره فیلم "ملاقات با ناتوانان"(Meet The Feebles) را تماشا کنم . من این فیلم را تماشا نکردم که ما اون را تو سال 1989 ساختیم – الان حدود 15 سال هست که این فیلم را ندیدم . 15/16 سال , پس خیلی برام مهم نیست که ببینم یا نبینم , اما نمیدونم که اون فیلم مورد علاقه ی من هست یا نه . باید صبر کنم و ببینم . جان : عجیبه!!! به هر حال ایا شما فیلم مورد علاقه ای از هر کارگردان دیگری و مال هر زمانی دارید ؟ پیتر : خوب راستش من فیلم کینگ کونگ(King Kong) نسخه ی اصلیش را که سال 1933 ساخته شد را دوست دارم , و همچنین فیلم "جنرال" (The General) را که ساخته ی باستر کیتون(Buster Keaton) در سال 1927 هست را دوست دارم . باستر کیتون(Buster Keaton) البته یک کارگردان و کمدی گر نابغه ای است . ایشون یک کمیدیون(کمدی گر) پیشتاز در زمان خودشون بودن و من از ایشون خیلی خوشم میاد . جان : خوب .چی باعث میشه که مثلا به یک کتاب نگاه کنید و بعد بگید این برنده است ؟ منظورم اینه که چی باعث میشه که به کتاب های تالکین نگاه کنید و بگید من میتونم اینو به یک فیلم عالی تبدیل کنم ؟ پیتر : واقعیتش شما هیچوقت نمیتونید حدس بزنید که کدوم یک برنده است . اما شما فقط به یک کتاب واکنش نشان میدید مثل هر کس دیگه شما اون را میخونید و ... منظورم چیزی که من فکر میکنم است – نه فقط با یک کتاب بلکه حتی با تخیل یک چیز بکر و عالی ... مثلا من یک جورایی در مورد یک فیلم تصور میکنم , من شروع به تصور در مورد اینکه چگونه یک فیلم را ویرایش کنم , میکنم و همچنین من میتونم در مورد یک آهنگ فکر کنم فکر کنم که چه حسی به من دست میده , پس این تخیلات و تصورات شما هستند که فیلم را میسازند . چیزی که من فکر میکنم واقعی هست اینه که وقتی یک کتاب میخونید وقتی در موردش فکر میکنید در این حالت یک کتاب خوب به اون موضوع جان میبخشه . کتاب را در تصورات و تخیلاتتان حیات میبخشه .من پس از خوندنشون تحریک میشم . دلیل اینکه من فیلم ها را میسازم اینه که وقتی کتاب را تموم میکنم خیلی تحریک میشوم و خیلی دوست دارم فیلمش را ببینم - شما شروع به این فکر میکنید که خیلی عالی میشه که فیلمش هم ببینید و بعدش به این نتیجه میرسید که برای دیدن فیلمش باید بسازیش !! جان : پس هر چند وقت یکبار میرید و یک کتاب میخونید و بعد میگویید که من میتوانم آن را به فیلم تبدیل کنم ؟ - ایا شما اون را به شرکت نیو لاین سینما(New Line) یا پیش کسی دیگه میبرید و آنها هم مثلا میگویند آره یا نه ؟ پیتر : خوب خیلی کم پیش میاد این موضوع .در واقع ما خوش شانس بودیم چون به بیشتر چیزهایی که میخواستیم رسیدیم . بعضی وقت ها شک هایی وجود داشت برای ساختن یک بازسازی از روی کینگ کونگ اصلی , که همونطور که گفتم از فیلم های مورد علاقه من هست و ما قصد داشتیم فیلم کینگ کونگ را قبل از ارباب حلقه ها بسازیم و حتی حدود 8/9 ماه هم روی فیلم کینگ کونگ کار کردیم و ناگهان شرکت نظرش عوض شد و دیگر نمیخواست ساخت این فیلم ادامه یابد و ما نیز خوشبختانه پروژه ارباب حلقه ها را برای ساخت بعد از کینک کونگ در نظر گرفته بودیم که با کنسل شدن کینگ کونگ ما بر روی ارباب حلقه ها شروع به کار کردیم و اما وقتی که کار ساخت قسمت دوم ارباب حلقه ها تمام شد آنها دوباره تصمیم گرفتند که کینگ کونگ را بار دیگر بسازند و ما هم ساختیم ! میدونید ما توی راهمون دست انداز ها و بالا پایینی هایی داشتیم اما نه به آن صورت که نشود ادامه داد اما همچنین ما فقط هر دو الی سه سال میتوانیم یک فیلم بسازیم پس من واقعیتش تعداد خیلی کمی کتاب دارم که میخواهم آن ها را به فیلم تبدیل کنم چون همونطور که گفتم برای ساخت یک فیلم 2/3 سال طول میکشد و من وقت کافی برای این کار ندارم . پس ما به گونه ای ترجیح میدهیم که فقط روی یک پروژه در یک زمان کار کنیم و ما الان خیلی خوشحال هستیم که کاری را که واقعا بهش علاقه مندیم را انجام میدهیم . جان : ما میتوانیم برای ساعت ها با شما صحبت کنیم اما متاسفانه وقت کافی نداریم پس کم کم بحث را تموم میکنیم , آیا شما جام جهانی راگبی(Rugby World Cup) را تماشا میکنید ؟ پیتر : آره , یکی دو هفته پیش من رفتم به یک بازی توی ویلینگ تون(Wellington) . بازی بین آرژانتین و اسکاتلند بود . جان : عالیه , و من هم شما را توی د وورلد اف ویریبل ارت(The World of Wearable Arts) دیدم . درسته که جام جهانی راگبی نبود اما به نظر من اون هم برنامه ی جالبی بود . اینطور نیست ؟ پیتر : مهشر بود . جان : پیتر ما آرزوی بهترین ها را برای شما میکنیم – و ما واقعا به شما افتخار میکنیم که چه خدمت بزرگی در راه پیشرفت به کشور نیوزیلند کردید و ما برای شما و فران(Fran) و البته ریچارد(Richard) آرزوی بهترین ها را میکنیم زمانی که در حال ساخت فیلم هستید. پیتر : ممنونم از شما . خیلی ممنونم.



بیوگرافی اورلاندو بلوم
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 8985
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



بیوگرافی لیو تایلر
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1948
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



بیو گرافی الیجاه وود
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 2468
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



جزییاتی از هابیت(یک سفر غیر منتظره)
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1518
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



نقد فیلم هابیت(یک سفر غیر منتظره)
نوشته شده در دو شنبه 25 / 8 / 1392
بازدید : 1914
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



نقد فیلم ارباب حلقه ها(دو برج)
نوشته شده در یک شنبه 24 / 8 / 1392
بازدید : 1586
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



جوایز و افتخارت تالکین
نوشته شده در یک شنبه 24 / 8 / 1392
بازدید : 2069
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



آثار جان رونالد رویل تالکین
نوشته شده در یک شنبه 24 / 8 / 1392
بازدید : 1916
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر



نوشته شده در یک شنبه 24 / 8 / 1392
بازدید : 1625
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر
هابیت (به انگلیسی: The Hobbit) فیلمی سه قسمتیمنتشرنشده، در سبک حماسه‌ای فانتزی-ماجرایی بر اساس رمانی به همین نام نوشته ج. ر. ر. تالکین می‌باشد و پیتر جکسون را در مقام کارگردان، تهیه کننده و همکار فیلم نامه نویس در اختیار دارد.. گیلرمو دل تورو به عنوان کارگردان نزدیک به دو سال با جکسون در مرحلهٔ پیش تولید همکاری کرد اما در می۲۰۱۰ پروژه را ترک کرد و در جولای اعلام شد جکسون برای کارگردانی هر دو قسمت قرارداد امضا کرده‌است. ایان مک‌کلن، اندی سرکیس و هوگو ویوینگ که در سه گانهٔ ارباب حلقه‌ها حضور داشتند نقش‌های خود را در هابیت تکرار می‌کنند. هاوارد شور آهنگساز سه گانهٔ اریاب حلقه‌ها آهنگسازی ای فیلم رو بر عهده دارد.[ اگرچه در ابتدا قرار بود این فیلم دو قسمتی باشد ولی پیتر جکسون و مترو گلدوین مایر از داشتن برنامه‌هایی برای ساخت فیلم سوم صحبت کرده‌اند. نام قسمت اول این فیلم هم‌اکنون هابیت: سفری غیر منتظره است. فیلم دوم در ابتدا آنجا و بازگشت دوباره نام گذاری شده بود ولی پس از اینکه سه قسمتی شدن این فیلم تایید شد نامش بههابیت: ویرانی اسماگ تغییر یافت.همچنین نام قسمت سوم را هابیت: آنجا و بازگشت دوباره گذارده‌اند.دو قسمت اول فیلم بصورت یک‌جا در نیوزلند فیلم‌برداری شده و هم‌اکنون در مرحلهٔ پس‌تولید هستند. فیلمبرداری صحنه‌ها در ۲۱ مارس ۲۰۱۱ آغاز و در ۶ جولای ۲۰۱۲ اتمام یافت.قسمت اول و دوم فیلم در تاریخ‌های ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ و ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳ و قسمت سوم نیز در ۱۸ جولای ۲۰۱۴ بر روی پرده می‌روند