پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نکاتی در مورد ارباب حلقه ها و هابیت
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 1871
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر


1-اگر سه گانه ی ارباب حلقه ها که بودجه ی ان در کل ٥٠٠ میلیون دلار بود با شکست رو به رو میشد شرکت بزرگ فیلمسازیه نیو لاین سینما ور شکسته میشد.

2-زمانی که ایده ی ساخت سه گانه ی ارباب حلقه ها داده شد هیچ شرکت فیلمسازی و هیچ کارگردانی به دلیل خرج و زحمت زیاد حاضر به ساختن این فیلم نبود.

3-فیلم بعدی پیتر جکسون یعنی هابیت به عنوان یک پروژه ی نفرین شده معروف است.چون در حدود 4 الی 5 سال این فیلم به دست کارگردان های مختلفی در دست ساخت بوده اما هیچوقت به اتمام نرسید.حتی زمانی که پیتر جکسون کارگردانی این فیلم را به عهده گرفت چند اتفاق عجیب افتاد.یک اینکه پسر جی.ار.ار.تولکین از پیتر جکسون به خاطر ندادن پول فیلم قبلی یعنی ارباب حلقه ها شکایت کرد اما بعد از مدتی این مشکل حل شد.دوم اینکه زمانی این فیلم روزهای اول فیلمبرداری را سپری میکرد پیتر جکسون دچار معده درد شدیدی شد که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و درمان شد.

4-در فیلم هابیت نقش بیلبو به کسی دیگری داده شد.به دلیل اینکه داستان فیلم به قبل از ارباب حلقه ها باز میگردد که در ان زمان بیلبو بگینز جوان بوده به همین دلیل فرد جوانتری باید این نقش را بازی میکرد که پیتر جکسون مارتین فریمن را برای این کار انتخاب کرد.اما همچنین اقای ایان هولمز که در فیلم قبلی در نقش بیلبو بازی میکرده در این فیلم در نقش بیلبوی پیر بازی میکند.جالب است که زمانی حتی دانیال رادکلیف یا همان هری پاتر هم برای بازی کردن در نقش بیلبو انتخاب شده بود اما پس مدتی بر کنار شد.در مورد مارتن فریمن هم نگران نباشید چون پیتر جکسون گفته هیچکس دیگری به جای او نمیتواند این نقش را ایفا کند و من به او اطمینان دارم.

5-اسمیگل یا گالوم زمانی یک هابیت مثل فرودو بگینز یا سموایز گمجی بوده اما او توسط قدرت حلقه به این شکل در امد و توسط ان نفرین شد.

6-تام بامبادیل تنها کسی است که جذب قدرت حلقه نمیشود.او حتی حلقه را به دست خود میکرد بدون انکه غیب شود و مانند یک وسیله ی بازی با ان بازی میکرد.دلیل اینکه گندالف حلقه به او نسپرد و به فرودو داد این بود که او پیر مردی کم هوش و هواس بود و برای حلقه اهمیتی قائل نمیشد و ممکن بود ان را جایی گم کند.

7-طبق افسانه ی جی.ار.ار.تولکین نبرد برای حلقه ی یگانه حدود 6000 سال پیش بوده و مناطق کنونی اروپا در ان زمان به این شکل نبوده اند.

8-کریستوفر لی که در هر دو فیلم در نقش سارومان است رو در رو با اقای جی.ار.ار.تولکین ملاقات کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!او هم اکنون حدود 90 سال سن دارد.

9-همه کسانی که برای ارباب حلقه ها کار کرده اند از بازیگران گرفته تا کارگردان ان و خلاصه همه ی انها از طرف داران(فن های) ارباب حلقه ها هستند.

10-به جز 3گانه ی ارباب حلقه ها فیلمها و کارتون های دیگری هم در این مورد ساخته شد.1-فیلم شکار گالوم(د هانت فور گالوم) که داستانش از اسمش معلوم است2-فیلم تولد امید(بورن اف هوپ) که داستان ان در مورد بچگیه اراگورن است.3-کارتون هابیت4-کارتون ارباب حلقه ها5-بازگشت پادشاه.

11-در فیلم هابیت اینکه شخصیت های فیلم قبلی در ان نیز حضور داشته باشند هنوز معلوم نیست.مثلا گیملی چند هفته پیش به 13 دوارف که در حال فیمبرداری برای فیلم بودند سر زد و به پیتر جکسون گفته است که خوشش امده(یعنی احتمال داره بیاد).همچنین آروین هم به پیتر جکسون گفته است که اگر ممکن است جایی برای او در این فیلم پیدا کند که هنوز پیتر جکسون جوابی نداده.اما در این وسط حرفی از بازیگر محبوب من ویگو مورتینسن یا همان اراگورن زده نشد.او هنوز هیچ حرفی در این مورد نزده است(.اما به احتمال خیلی زیاد اگر اروین بیاد او هم میاد!)اگر هم جایی برای او پیدا شود در قسمت دوم خواهد بود.




نکته هایی در مورد هابیت
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 1498
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

داستان‌هابیت 60 سال قبل از اتفاقات ارباب حلقه‌ها رخ می‌دهد. قهرمان داستان بیلبو بگینز، هابیت کوتاه قدی است که توی عمرش تنها ماجراجویی که داشته مربوط به پرش از روی جویی کوچک بوده. حالا او باید با نیرنگ تیز‌هوشانه‌ای که گند الف به او زده دل به ماجراجویی بزرگی بزند و به سراغ اژد‌هایی برود که تاکنون دست هیچ بشری به او نرسیده و در نهایت گنجی را که اژد‌ها از آن محافظت می‌کند با 13 دورف دیگر تقسیم کند.
به‌هرحال پیتر جکسون با همه نام‌هایی که برای کارگردانی هابیت آورده شد بودند تفاوت دارد و تفاوت آن هم از آنجایی که او یکی از خوره‌های کتاب‌های تالکین است و زیر و زبر نوشته‌هایش را خوب می‌شناسد. هر چند ابتدا او علاقه چندانی به کارگردانی هابیت نداشت که یکی از دلایل آن به گفته خودش کنار هم قرار دادن 13 دورف بوده که به نظرش کاری طاقت‌فرسا و انرژی‌گیر است؛ اما در نهایت به خود قبولاند که این خودش یکی از لذت‌های ساخت هابیت است.
بعد از خروج گلیر مو دل تورو مشخص شد او همه موجوداتی را که قرار بود درون فیلم حضور داشته باشند به کمک مایک مینولا طراحی کرده. حتی لوکیشن‌ها آماده بودند و کار‌های جلوه‌های ویژه صورت گرفته بود و به گفته خود او همه چیز برای کارگردان بعدی آماده شده بود.
در اکتبر سال 2010 بالاخره Warner Bros و New Line Cinema با قرارداد یپیتر جکسون را به عنوان کارگردان هابیت انتخاب کردند و حتی تاریخ شروع فیلم‌برداری را فوریه 2011 اعلام کردند.
در حین ساخت فیلم نخست‌وزیر نیوزلند به شخصه کمک فراوانی کرد تا کار تهیه فیلم به سهولت انجام بپذیرد. حالا تصور کنید اگر دیوید کمرون نخست وزیر انگلیس پشت این کار بود! چه بلایی سر فیلم می‌آمد.
نیوزلند و سرزمین میانی در ارتباطی تنگاتنگ هستند تا جایی که اگر فیلم‌های هابیت در جای دیگری ساخته می‌شد نزدیک به یک میلیارد و 500 میلیون دلار از دست آن کشور می‌پرید. و این فقط شامل درآمدی نیست که از طریق ساخت لوکیشین‌ها به دست می‌آید بلکه توریست‌های زیادی هستند که این فیلم‌ها را در این کشور سرازیر می‌کنند.
بعد از سال‌ها تصمیم گرفته شد فیلم در دو قسمت ساخته و اکران شود اما وقتی کار فیلم‌برداری 254 روز طول کشید، تصمیم گرفته شده تغییر کرد و سه فیلم‌ برای اکران آماده شد.
500 میلیون دلار هزینه کل ساخت فیلم‌های هابیت شد
خیلی از چهره‌های آشنا که قبلا در فیلم‌های ارباب حلقه‌ها آنها را دیده‌ایم به فیلم هابیت برگشتند.به غیر از یان مک کلن و اندی سرکیس، ارلاندو بلوم، کیت بلانشت و الیجا وود هم حضور دارند و یان هلم هم برمی‌گردد تا نقش بیلبوبگینز پیر را دوباره خودش بازی کند. حتی برای عوامل پشت صحنه هم از این دست اتفاق‌ها افتاده. هاوارد شور برگشته تا باز برای جکسون موسیقی متن بسازد و فران والش هم کار نوشتن فیلمنامه را برعهده گرفته.
مارتین فریمن که در سریال شرلوک هولمز جدید نقش دکتر واتسون را هم دارد برای اینکه بتواند بیلبو بگینز جوان را هم بازی کند برای چند وقتی از دست‌اندرکاران سریال مرخصی گرفت. البته به غیر از او کسانی که جدید یا سابقا در فیلم‌ها و سریال‌های شرلوک هولمز نقش داشته‌آند در هابیت حضور دارند. بندیکت کامبریچ در نقش کار‌آگاه هولمز در کنار فریمن بازی می‌کند، استفن فری برادر هولمز در دومین شرلوک گای ریچی حضور داشت و کریستوفر لی هم که زمانی خود در نقش کارآگاه هولمز بود.
کریستو‌فر لی باز هم در نقش سارومن ظاهر می‌شود؛ اما به خاطر کهولت سن و نقش کمش در یکی از استودیو‌ها انگلیسی سکانس‌های مربوط به او گرفته می‌شود تا این همه راه را تا نیوزلند پرواز نکند.
یک ارک عظیم‌الجثه در فیلم حضور دارد به نام آزوگ که نقشش را بازیگری به نام کونان استیونس بازی می‌کند که نزدیک به 2 متری و 13 سانت بلندی قامت اوست.
اندی سرکیس نه تنها دوباره نقش گالوم را بازی می‌کند بلکه به عنوان دستیار دوم پیتر جکسون پشت صحنه‌ها حضور دارد.
پیتر جکسون درباره سه‌بعدی بودن فیلم گفته«دوست دارم وقتی می‌بینم شما‌ها به درون فیلم کشیده شده‌اید و بخشی از آن هستید.» یکی دیگر از نکات جالب سه‌بعدی بودن فیلم این است که تمام دوربین‌های سه‌بعدی حاضر در فیلم هابیت اسم مخصوص به خود را داشتند که اغلب از خود اسم و فامیلی پیتر جکسون به عاریت گرفته شده بودند.
سیلوستر مک کوی که قرار است در فیلم‌های هابیت نقش راداگاست قهوه‌ای را بازی کند گفته زمانی که به خانه جکسون در نیوزلند رفتم، او در حیاط خانه‌اش یک سوراخ هابیتی داشت که با خانه بیلبو بگینز فرقی نداشت. ما آنجا با یان مک کلین شام خوردیم و من انگار در کنار گند الف در حال خوردن شام در خانه بیلبو‌بگینز بودم.
بنابر ادعای جان هاو و آلن لی، هابیت اولین فیلمی است که تولدش از همان ابتدا بر پایه سه‌بعدی طراحی شده، استوری بورد‌های فیلم حتی سه‌بعدی هستند؛ تا جایی که یکی از آنها در صحنه قرمز سکانسی را طراحی می‌کرد و دیگری در صفحه آبی رنگ و سپس دو صفحه را با هم ادغام می‌کردند.
هر سه فیلم هابیت با سرعت 48 فریم بر ثانیه فیلم‌برداری شده‌اند که این ویژگی فیلم را همانند زندگی واقعی زنده‌نشان می‌دهد. در فیلم‌های معمولی این سرعت 24 فریم بر ثانیه است. جیمز کمرون در همین باره گفته پیتر جکسون یک حرکت روبه‌ جلو در صنعت سینما انجام داده.
10 سال گذشته و من مشتاق بودم دوباره با اورلاندو بلوم هکاری داشته باشم. پیتر جکسون که این کلمات را جاری کرده در ادامه گفته، منتظر بودم او رامسن‌تر بینم اما او اصلا تکان نخورده و همان جوری مانند گذشته جوان است.
روزنامه نگارانی که برای دیدن لوکیشن‌های فیلم به نیوزلند رفته بودند شاهد این ماجرا بودند که سکانس‌های آغازین فیلم که از خانه بیلبو شروع می‌شد و سکانس‌های پایانی که در همان جا باید گرفته می‌شد در عرض 24 ساعت فیلم‌برداری شد!
هابیت: یک سفر غیر منتظره، هابیت: ویرانی اسماگ و هابیت: آنجا و بازگشت از آنجا نام سه فیلمی است که به ترتیب امسال، سال بعد و دو سال بعد اکران می‌شوند.




زندگی نامه آراگورن
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 2215
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ۱ ﻋﺼﺮ ﺳﻮﻡ ۲۹۳۱ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ , ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺁﺭﺍﺗﻮﺭﻥ ﺩﻭﻡ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺭﮐﻬﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﺷﺎﻧﺰﺩﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﻻﺭ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﮔﺸﺖ , ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﯿﻞ ﺭﺍﺋﻦ ﺍﻭﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ , ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩﺍﺵ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺍﺳﺘﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺰﯾﻨﺪ , ﺍﺭﮔﻮﺭﻥ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ۲۹۵۱ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭ ﺟﺪ ﻭ ﺳﻠﺴﻠﻪﺍﺵ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺮﺩﯼ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﯾﺴﯿﻠﺪﻭﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﮐﺮﺩ : ﺣﻠﻘﻪ ﺑﺎﺭﺍﻫﯿﺮ ﻭ ﺗﮑﻪﻫﺎﯼ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻧﺎﺭﺳﯿﻞ , ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ، ﺁﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﺑﻪ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺗﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ , ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺁﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﯿﻨﻮﻭﯾﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩﺍﺵ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﻟﻮﺗﯿﻦ ﺗﯿﻨﻮﻭﯾﻞ، ﺍﻟﻔﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﻥ ﻓﺎﻧﯽ ﻧﻤﻮﺩ، ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﻭﻥ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﻭﻥ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻣﯽﺑﺎﯾﺴﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻟﻮﺗﯿﻦ ﻓﺎﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺩﻭﺩﻣﺎﻧﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶﻫﺎ ﻭ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺁﺭﺍﺗﻮﺭﻥ، ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ , ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ , ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺪﺭﺍﻧﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽﻣﺎﻧﺪﻩﺍﺕ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﻨﯽ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ, ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﺎﻁ ﺷﺮﻕ ﺭﻭﻥ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﻪ ﻫﺎﺭﺍﺩ ﻣﯽﺭﻭﺩ , ﺣﺘﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﯾﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﯾﻤﺮﯾﻞ ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﭘﺮﺳﻪ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩٔ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎﯼ ﺳﺎﻭﺭﻭﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﺩ , ﺩﺭ ۲۹۵۶ ﺍﻭ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﻣﺘﺤﺪ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺳﻔﺮ ﻭ ﻃﯽ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻫﺎﻥ، ﺗﻨﮕﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺭﺍﻧﺪ , ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻓﺴﺮﺍﻥ ﺍﮐﺘﺎﻟﯿﻮﻥ ﺩﻭﻡ , ﮐﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ, ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻫﻮﯾﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﺨﻔﯽ ﻧﮕﻪ ﻣﯽﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻮﺭﻭﻧﮕﯿﻞ )ﺷﺎﻫﯿﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ( ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ , ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺩﯾﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩﺍﯼ ﻧﻘﺮﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﻣﯽﻧﻤﻮﺩ , ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﮐﺘﺎﻟﯿﻮﻥ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺁﻣﺒﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻬﺎﺭ ﮐﻨﺪ , ﺍﮐﺘﺎﻟﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮ ﻣﺮﻣﻮﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﻧﻪ ﺗﻮﺭ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ , ﺳﺎﻝ ۲۹۸۰ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﯿﺎﺳﺎﯾﺪ , ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ, ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺁﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﯾﺎﻓﺖ , ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺼﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﻧﻘﺮﻩﺍﯼ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺸﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ )۲۴ ﮊﻭﺋﻦ( ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﮐﺮﯾﻦ ﺁﻣﺮﻭﺕ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺷﺪﻧﺪ , ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺭﻭﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﻭ ﺁﺭﻧﻮﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺷﺪ , ) ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻁ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﻨﮕﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﻥ ﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﻟﯿﺘﻮﯾﯿﻦ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯼ ﺳﯿﻠﻤﺎﺭﯾﻞ ﺍﺯ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻣﻮﺭﮔﻮﺕ ﺷﺮﻁ ﺳﺒﮑﯽ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻬﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻓﺎﻧﯽ ﮔﺸﺘﻦ ﺁﺭﻭﻥ ﻭ ﻟﯿﺘﻮﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻣﯽﺑﺎﯾﺴﺖ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮔﺮﺩﺩ , ( ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭ ﺍﺭﯾﺎﺩﻭﺭ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺮﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﺪ , ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ »: ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻭﺭﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻧﻮﺭ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﺷﺪ , ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ، ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﯽ« ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ, Onen i-Estel Edain, ú-chebin estel anim ) ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺩﻡ , ﻭﻟﯽ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩﺍﺳﺖ ,( ﮔﯿﻞ ﺭﺍﺋﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻌﺪﯼ ﺩﺭ ۳۰۰۷ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ,, 




بازدید : 1525
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﺑﮕﯿﻨﺰ ﺣﻠﻘﻪ ﺟﺎﺩﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۳۰۰۱ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺗﺮﺳﺶ ﺭﺍ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﻠﻘﻪٔ ﯾﮑﺘﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ , ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺷﺎﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮔﺎﻟﻮﻡ ﺑﮕﺮﺩﻧﺪ , ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮔﺎﻟﻮﻡ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ ﻣﯿﺮﮐﻮﻭﺩ ﯾﺎ ﺩﺭﻩﻫﺎﯼ ﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺩﺭﻩ ﻣﻮﺭﮔﻮﻝ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﮔﺸﺖ , ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺩ ﮔﺎﻟﻮﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺗﻼﻕﻫﺎﯼ ﻣﺮﮒ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ ﯾﺎﻓﺖ , ﺍﻭ ﮔﺎﻟﻮﻡ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﻣﯿﺮﮎ ﻭﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ , ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺗﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭﺵ ﺩﺭ ﮊﻭﺋﻦ ۳۰۱۸ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ , ﺩﺭ ۱ ﻣﯽ ۳۰۱۸ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﺳﺎﺭﻥ ﻓﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﻧﺪﯼ ﻭﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺎﯾﺮ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﺑﺎ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﻣﻄﻠﻊ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺷﺎﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ﺗﺮﮎ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﺑﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﮔﺮﺩﺩ , ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﺯ ﮔﯿﻠﺪﻭﺭ ﻣﻄﻠﻊ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻏﯿﺒﺶ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺍﺷﺒﺎﺡ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺭ ﺳﻔﺮﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻃﯽ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻓﻘﺎﯼ ﻫﺎﺑﯿﺘﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﻏﺮﻭﺏ ۳۰ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ﺟﺴﺘﺠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩ , ﺍﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺎﺑﯿﺖﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺎﻡ ﺑﺎﻣﺒﺎﺩﯾﻞ ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺷﺮﻗﯽ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺑﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻔﺮ ﺍﻧﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺨﺎﻧﻪ ﺍﺳﺒﭽﻪ ﺭﺍﻫﻮﺍﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺷﺒﺎﺡ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺍﻭﯾﻨﺪ ﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻭ ﺣﻤﺎﯾﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ , ﺳﭙﺲ ﺑﺎﺭﻟﯿﻤﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﻣﯽﺩﻫﺪ , ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﺑﻮﺩ , All that is gold does not glitter , Not all those who wander are lost ; The old that is strong does not wither , Deep roots are not reached by the ,frost From the ashes a fire shall be woken , A light from the shadows shall spring ; Renewed shall be blade that was ,broken The crownless again shall be king , ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ۸۷ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ , ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺘﺶ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ,,




بازدید : 1979
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﻓﺮﻭﺩﻭ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺩﺭﺗﺎﭖ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺷﺒﺎﺡ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺎﺩﻭﭘﯿﺸﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮﺵ ﺯﺧﻤﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ, ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ , ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺁﺭﻭﻥ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺩﺭ ۲۵ ﺍﮐﺘﺒﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ , ﺩﺭ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ , ﺗﮑﻪﻫﺎﯼ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻧﺎﺭﺳﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻫﻨﮕﺮﯼﻫﺎﯼ ﺍﻟﻒﻫﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺟﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻧﺪﻭﺭﯾﻞ، ﺷﻌﻠﻪ ﻏﺮﺏ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ۲۵ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۳۰۱۸ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﺍﺯ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ , ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭ ﺑﻮﺭﻭﻣﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﻮﻻﮎﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺭﺩﻫﻮﺭﻥ ﻣﯽﮔﺬﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ , ﮔﺮﻭﻩ ﺩﺭ ۱۵ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ ۳۰۱۹ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺩﻥ ﻣﻮﺭﯾﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﻣﺰﺭﺑﻮﻝ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺭﮎﻫﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ , ﺍﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﻞ ﺧﺰﺩ-ﺩﻭﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺑﺎ ﺑﺎﻟﺮﻭﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﺍﻭ ﭘﻞ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ ﺗﺎ ﻣﺴﯿﺮ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﺎﻟﺮﻭﮒ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﻐﺎﮎ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﮔﺮﻭﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﻣﯽﺑﺮﺩ , ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺖ , ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺰﯾﻤﺖ ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﺟﻮﺍﻫﺮﯼ ﺳﺒﺰ ﺭﺍﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻧﻘﺮﻩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﺳﻨﺠﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﻧﻤﺎﯼ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺍﺩ, ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺁﺭﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ, ﺁﻥ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﯾﺎ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ ﺑﻮﺩ , ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺷﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ۱۶ ﻓﻮﺭﯾﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻖ ﺩﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﯾﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻨﻮﺏ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﮔﻮﻧﺎﺕ )ﺍﺭﮔﻮﻥﻫﺎ ( ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ , ﺩﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﺭﯾﻮﻥ ﻭ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ , ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻧﻪ ﻏﺮﺑﯽ ﺁﻧﺪﻭﯾﻦ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺕ ﮔﺎﻟﻦ ﺍﺭﺩﻭ ﺯﺩﻧﺪ, ﺍﺭﮎﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﻥﻫﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻮﺭﻭﻣﯿﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ, ﻓﺮﻭﺩﻭ ﻭ ﺳﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ، ﮔﯿﻤﻠﯽ ﻭ ﻟﮕﻮﻻﺱ ﺑﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺍﺭﮎﻫﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﻭ ﻫﺎﺑﯿﺖ ) ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ( ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪ, ﺳﻪ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ۴ ﺭﻭﺯ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ۳۰ ﻓﻮﺭﯾﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﻫﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ , ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎ ﺍﺋﻮﻣﺮ، ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﯾﺪﺭﻣﺎﺭﮎ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﺍﻧﺶ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ , ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻄﻠﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﻫﯿﺮﯾﻢﻫﺎ ﺍﺭﮎﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻫﺎﺑﯿﺖﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎ ﻧﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﺳﺐ، ﻫﺎﺳﻮﻓﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭ ﺁﺭﻭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﮕﻮﻻﺱ ﻭ ﮔﯿﻤﻠﯽ، ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺯ ﺟﻨﮕﻞ ﻓﻨﮕﻮﺭﻥ ﻣﯽﺗﺎﺯﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺗﺌﻮﺩﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻫﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ۲ ﻣﺎﺭﺱ ﺑﻪ ﮐﺎﺥ ﺗﺌﻮﺩﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯽﺩﻫﺪ , ﺳﭙﺲ ﺭﻭﻫﯿﺮﯾﻢﻫﺎ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺣﻤﻼﺕ ﺍﯾﺰﻧﮕﺎﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﮊ ﻫﻠﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ , ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺩﮊ ﻫﻠﻢ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺌﻮﺩﻥ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﻮﺭﻥ ﺑﺮﮒ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﺎﻧﮕﻮﺭﻥ ﻭ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺳﭙﯿﺪ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﺰﻧﮕﺎﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻧﺖﻫﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﻼﻧﺘﯿﺮ ﺍﺭﺗﺎﻧﮏ ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ , ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻫﺎﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﮐﻤﮏ ﻧﻤﺎﯾﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ, ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺐ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﻭﻫﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻧﻮ ﺁﺭﻭﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ , ﺍﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻼﻥ ﺗﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻭﺭﻭﻥ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﮔﯿﺮﺩ , ﮔﺮﻭﻩ ﺩﺭ ۸ ﻣﺎﺭﺱ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺷﺪ , ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺍﺭﺙ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺷﮑﻨﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻋﻬﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮﻭﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪٔ ﺳﻨﮓ ﺍﺭﺥ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻠﻪ ﮔﯿﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۵۰ ﮐﺸﺘﯽ ﺟﻨﮕﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻧﻤﻮﺩ , ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺭﺗﺸﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰۰۰ ﻧﻔﺮ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺁﻧﮕﺒﻮﺭ، ﺍﺯ ﻻﻣﺪﻭﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﻤﺎﻝ ﺁﻧﺪﻭﯾﻦ ﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ۱۵ ﻣﺎﺭﺱ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﭘﻪ ﻟﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﺭﺳﯿﺪ , ﻭ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻧﻤﻮﺩ , ﺩﺭ ۱۶ ﻣﺎﺭﺱ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﻣﺮﺍﻫﯿﻞ ﻭ ﺍﺋﻮﻣﺮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺟﻨﮕﯽ ﺭﺍﯼ ﺯﻧﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺎﻣﻞ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﺎﻭﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ۱۸ ﻣﺎﺭﺱ ﺍﺯ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﺍﻧﺪ , ﺷﻤﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ۷۰۰۰ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩ , ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺍﻧﻮﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻭﺭ ﺑﻪ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﺎﯾﺮ ﺁﻧﺪﺭﻭﺱ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻭﺭﺯﻧﺪ, ﺩﺭ ۲۵ ﻣﺎﺭﺱ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﺳﯿﺪ , ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﻣﻮﺭﺍﻧﻮﻥ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪ , ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺣﻠﻘﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺳﺎﺋﻮﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻫﺪ,




بازدید : 1708
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺩﺭ ﻓﻠﻖ ۱ ﻣﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺬﺍﺭ ﻓﺎﺭﺍﻣﯿﺮ ﻣﻘﺪﻡ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺎﺝ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ , ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺎﺝ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺳﺨﻨﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ : " Et Eärello Endorenna utúlien, Sinome maruvan ar Hildinyar tenn' Ambar- !metta )ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪﻡ , ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﺰﯾﺪ , ﻭ ﻧﯿﺰ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺯﭘﺴﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻥ , ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺁﺭﺍﺗﻮﺭﻥ ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ, ( ﺁﺭﻭﻥ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺟﺸﻦ ﻭﺳﻂ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ۲۴ ﮊﻭﺋﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ, ﻭ ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺷﺪ , ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﺁﺭﻭﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻤﻮﺩ , ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ۱۲۰ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻣﯿﺪ , ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺍﻫﺮﯾﻤﻨﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺁﻭﺭﺩ , ﺩﻭ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺁﺭﻧﻮﺭ ﻭ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﺤﺪ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﺁﻧﻮﻣﯿﻨﺎﺱ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ , ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﺩﺭﻭﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺎﻥ-ﺑﻮﺭﯼ -ﻗﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻨﻊ ﻧﻤﻮﺩ , ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﺩﯾﻞ ﻭ ﮐﻮﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ , ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺎﺭﺍﻣﯿﺮ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﺘﯿﻠﯿﻦ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻋﺎﻟﯽ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺎﺭﺍﻣﯿﺮ، ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﯾﻤﺮﺍﻫﯿﻞ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺭﺑﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻟﮑﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﺟﻨﮕﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩ , ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۶ ﺩﻭﺭﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ، ﺷﺎﯾﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺗﺤﺖ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳ ﺗﺎﯾﻦ، ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﮐﻠﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﯾﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﯿﺸﻞ ﺩﻟﻮﯾﻨﮓ ﺭﺍ ﺟﺰﻭ ﻣﺴﺘﺸﺎﺭﺍﻥ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﻮﺩ , ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۵ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻝ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺎﻡ ، ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺩﺭ ﭘﻞ ﺑﺮﻧﺪﯼ ﻭﺍﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ , ﺳﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۱ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ, ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﻧﯿﺰ ﺷﺎﯾﺮ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺍﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ۶۴ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮔﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﺎﮐﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ , ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۲۰ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ , ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺭﻓﺖ , ﺍﻭ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﺵ ﺍﻟﺪﺍﺭﯾﻮﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ ﺑﺪﺭﻭﺩ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺗﺎﺝ ﻭ ﻋﺼﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻟﺪﺍﺭﯾﻮﻥ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ , ﺁﺭﻭﻥ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﺁﺭﺍﮔﻮﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩ , » ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺩﺭ ﺍﻭ ﭘﺪﯾﺪﺍﺭ ﺷﺪ , ﺑﻪ ﺯﻋﻤﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭ ﻣﯽﺭﻓﺖ , ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﻻﻭﺭﯼ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺑﻮﺩ, ﺧﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﺍﻧﮕﯽ ﻭ ﺷﺎﻥ ﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ , ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﯼ ﻣﺒﻬﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ




بازدید : 1734
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﻪ ﮔﺎﻧﻪٔ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪٔ ﭘﯿﺘﺮ ﺟﮑﺴﻮﻥ ﯾﮏ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ )ﺑﺎ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﯾﮕﻮ ﻣﻮﺭﺗﻨﺴﻦ ( ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ , ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﺮﺍ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﺎﺝ ﻭ ﺗﺨﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﮏ ﻭ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﯽﺗﺮﺳﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﻟﺮﺩ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺑﻪ ﺭﻭﻫﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ ,,




القاب و نام های پادشاه آراگورن
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 1592
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ۲ : ﻣﻌﻨﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﻭﻡ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ , ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖﻫﺎﯼ ﺝ ,ﺭ , ﺭ ,ﺗﺎﻟﮑﯿﻦ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎﺭﮐﻮﯾﺖ ﻣﻌﻨﯽ » ﺩﻻﻭﺭﯼ ﺷﺎﻫﺎﻧﻪ« ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ , ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﻭﺭﺍ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩ , ﻧﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼً ﺩﺭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺳﭙﻪ ﺳﺎﻻﺭﺍﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩ , ﺍﻧﺎ ﺁﯾﻮﻭﺭﻭﻥ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﺶ ﺑﺎﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ » ﺩﻻﻭﺭﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺷﺎﻫﺎﻥ« ) ﮔﻮﯾﺎ ﻧﺎﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ( » ﺑﺎﺩﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻭ ﺳﻨﮓ ﺳﺒﺰ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺸﺘﻖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﻟﺘﺶ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﯾﺎﺑﺪ , ﺗﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺮ ﻭ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ «, ]۱ [ ﺑﺨﺶ ﺁﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﯽﺁﯾﺪ , ﺍﻣﺎ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﻭﻡ ﺩﻗﯿﻖ ﻧﯿﺴﺖ , ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﻣﺸﺘﻘﺎﺕ ﮔﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﻻﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﺭﻥ ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍ ﻣﻌﻨﯽ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ, ﺯﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭ ﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﻤﮑﻦ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﺍﯾﺪ , ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﯿﺴﺖ , ) ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ , ﺟﻠﺪ ۵ , ﻣﺪﺧﻞﻫﺎﯼ ﮐﺎﻥ KAN ﻭ ﮔﻮﺭGOR( ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﺮﺕ ﻓﺎﺳﺘﺮ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺧﺖ _)ﻭﺭﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ( ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺗﺎﻟﮑﯿﻦ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ۳۴۷ ﮔﻔﺘﻪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﺯ _ﻭﺭﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﺸﺘﻖ ﻧﺸﺪﻩ , ﺗﺎﻟﮑﯿﻦ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﺭﺗﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ! ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﻭﺍﺭﺙ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ , ﺟﺪ ﺍﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۳۲۷ ﺗﻮﺳﻂ ﮔﺮﮒﻫﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ , ﺍﺳﺘﻞ : ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۹۳۳ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻬﺎﺩ, ﺍﺳﺘﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻣﯿﺪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ) ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺿﻤﯿﻤﻪ ﺍﻟﻒ ( ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺟﻤﻼﺕ ﮔﯿﻞ ﺭﺍﺋﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻞ ) ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﺳﺘﻞ ﻧﺨﺴﺖ ( ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎﺷﺪ , Onen i estel edain // ú-chebin estel anim ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ =) ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ( ﺩﺍﺩﻡ // ﺍﻣﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺳﺎﻻﺭ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۹۳۳ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﺎﻻﺭ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ۲ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ, ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ۲۹۵۱ ﮐﻪ ﺑﻪ ۲۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪ , ) ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺿﻤﯿﻤﻪ ﺍﻟﻒ ( ﺩﻭﻥ ﺁﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﺎﻻﺭ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺍﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺩﻭﻥ ﺁﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﺪ , ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﻭﻥ ﺁﺩﺍﻥ ﻣﺮﺩ ﻏﺮﺑﯽ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﻣﻪ ﻧﻮﺭﯾﺎﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﺩﻭﻥ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻟﻔﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺁﺩﺍﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﺟﻤﻊ ﺁﻥ ﺍﺩﺍﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ( ﻭﺍﺭﺙ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﺑﻮﺩ , ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻧﺪﻭﯾﻦ ﺍﺯ ﻧﻮﻣﻪ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﻭ ﺁﺭﻧﻮﺭ , ﺗﻮﺭﻭﻧﮕﯿﻞ ﺗﻮﺭﻭﻧﮕﯿﻞ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﮐﺘﺎﻟﯿﻮﻥ ﺩﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ, ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺷﺎﻫﯿﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺗﯿﺰ ﺑﯿﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻧﻘﺮﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﭘﻮﺷﯿﺪ , ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ) ﺭﺍﻩ ﻭﺭ( ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﯼ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﯽﺷﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻭ ﺩﻫﮑﺪﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﺪﻡﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽﭘﯿﻤﻮﺩ , » ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﻪ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ , ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺻﺪﺍﺵ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ, ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻗﺪﻡﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﺍﯾﻦ ﻭﺭ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻭﺭ ﺷﻠﻨﮓ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ , ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﯽ ﻧﻤﯿﮕﻪ ﭼﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ «, ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺁﻣﯿﺰ ﺍﺳﺖ , ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﺎﺑﯿﺖﻫﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩ , ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﮑﻞ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ) ﺩﺭ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﺎﺑﯿﺖﻫﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﺍﯾﻤﺮﺍﻫﯿﻞ ﺍﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺷﻤﺮﺩ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩ( , ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﮐﻮﯾﻨﯿﺎﯾﯽ ﺗﻠﮑﻮﻧﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ, ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﻭ ﺁﺭﻧﻮﺭ ﺗﺎﺟﮕﺬﺍﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﻧﺎﻡ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ, ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺳﺒﺰﯼ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺷﺎﻫﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺎﻧﻮ ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺮﮎ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﯽﺍﯾﺪ , » ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺪ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻣﯽﻧﻬﻢ , ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ، ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ« ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﻭﺩﺍﻉ ﺑﺎ ﻟﻮﺭﯾﻦ ﺍﻟﻒ ﺍﺳﺘﻮﻥ )ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ ( ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﻣﺤﺎﻭﺭﻩﺍﯼ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﭘﻮﺷﯿﺪ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ ﻧﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ, ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻠﻘﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮔﺸﺖ , ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ , ﺩﻭﺍ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺍﻧﻮﯾﻨﯿﺎﺗﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ , » ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﯾﺶ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﻫﺴﺘﻢ , ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ , ﺍﻧﻮﯾﻨﯿﺎﺗﺎﺭ ﻭ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ «, ﻭ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺳﺒﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ , ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ – ﺩﻭﺍ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﻣﺤﺎﻭﺭﻩﺍﯼ ﺍﻧﻮﯾﻨﯿﺎﺗﺎﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﺗﻠﮑﻮﻧﺘﺎﺭ ﺗﻠﮑﻮﻧﺘﺎﺭ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ, ﺗﻠﮑﻮﻧﺘﺎﺭ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﮐﻮﯾﻨﯿﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , ﺑﺨﺶ ﺗﻠﮑﻮ ﺩﺭ ﮐﻮﯾﻨﯿﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎ ﻭ – ﻭﻧﺘﺎﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﻮﻟﺪ، ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ , » ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ, ﺍﮔﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺷﻮﺩ , ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮﯾﻦ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻣﺴﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ , ﻭ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﻣﻦ ﺗﻠﮑﻮﻧﺘﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ «, ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﻣﺘﺤﺪ ﺁﺭﻧﻮﺭ ﻭ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺩﺭ ۱ ﻣﯽ۳۰۱۹ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺗﺎﺟﮕﺬﺍﺭﯼ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﺎﺝ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﻭ ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺁﺭﻧﻮﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﻭ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺍﻭ ﻣﺘﺤﺪ ﮔﺸﺘﻨﺪ , ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﻏﺮﺑﯽ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ , ) ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ( ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ , )ﺿﻤﯿﻤﻪ ﺏ ( ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﭙﯿﺪ ﻟﮕﻮﻻﺱ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﭙﯿﺪ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ, ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﭙﯿﺪ ﮐﻪ ﺳﻤﺒﻞ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ) ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ( ﺳﺒﮏ ﭘﺎ ) ﻭﯾﻨﮓ ﻓﻮﺕ( ﺍﺋﻮﻣﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﻪ ﻣﺮﺩ ﺣﺪﻭﺩ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ۴ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﯾﻮﺭﻭﮎ =ﻫﯽﻫﺎﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻩﺍﺳﺖ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺳﺒﮏ ﭘﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪ , ﺳﺎﻕ ﺩﺭﺍﺯ (!) ﻻﻧﮓ ﺷﻨﮑﺲ ﺑﯿﻞ ﻓﺮﻧﯽ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﻕ ﺩﺭﺍﺯ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ , ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺁﻥ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﺍﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩ , ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﻓﻀﻮﻝ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ (!) ﺑﯿﻞ ﻓﺮﻧﯽ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﯾﺪﺭ ﻓﻀﻮﻝ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩ , ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎً ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ ﺍﻭ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ , ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﻓﺖﻭﺁﻣﺪﻫﺎﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ , ﺗﺮﻭﺗﺮ ) ﭼﺎﺑﮏ( ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻨﻮﺷﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺎﺑﯿﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﺮﻭﺗﺮ ﺑﻮﺩ , ) ﺍﯾﻦ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ, ( ) ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ – ﺟﻠﺪ ﺷﺸﻢ ( ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﻟﻘﺎﺏ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ : ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ / ﮐﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﻭ ﺷﺎﻩ ﺻﻔﺤﻪ ۴۶۷ ﺍﻣﺪﻩﺍﺳﺖ : »ﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﮐﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ! ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ! ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺴﯽ ﺁﻣﺪﻩﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺙ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ , ﺍﯾﻨﮏ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﭘﺴﺮ ﺁﺭﺍﺗﻮﺭﻥ، ﺳﺮﮐﺮﺩﻩ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﺁﺭﻧﻮﺭ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﻏﺮﺏ، ﺻﺎﺣﺐ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺷﻤﺎﻝ، ﺑﻪ ﮐﺎﺭﮔﯿﺮﻧﺪﻩ ﺷﻤﺸﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺳﺎﺧﺘﻪﺍﻧﺪ، ﻓﺎﺗﺢ ﻧﺒﺮﺩ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺷﻔﺎ ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ، ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻟﻔﯽ، ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻭﺍﻻﻧﺪﯾﻞ، ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺰﯾﻠﺪﻭﺭ، ﭘﺴﺮ ﺍﻟﻨﺪﯾﻞ ﻧﻮﻣﻪ ﻧﻮﺭﯼ، «,,,, 




روزشمار رویداد های مهم زندگی آراگورن
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 1593
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

۱ ﻣﺎﺭﺱ : ﺗﻮﻟﺪ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ۲۹۳۳ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ , ﺁﺭﺍﺗﻮﺭﻥ ﺩﻭﻡ , ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﮔﯿﻞ ﺭﺍﺋﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﻭ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩﺍﺵ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻞ ) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﻣﯿﺪ( ﻧﺎﻡ ﻣﯽﻧﻬﺪ , ۲۹۵۱ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﺎﻡ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻭ ﺗﺒﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﻣﯽﺷﻨﻮﺩ ﻭ ﺗﮑﻪﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺳﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﺁﺭﻭﻥ ﺩﺭ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ, ۲۹۵۶ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ۲۹۵۷-۸۰ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺳﻔﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻫﺎﻥ ﺗﻨﮕﻞ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﮔﺎﻧﺪﻭﺭ ﺍﮐﺘﺎﻟﯿﻮﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ۲۹۸۰ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺁﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﻋﯿﺪ ۲۴ ﮊﻭﺋﻦ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۳۰۰۱ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﮔﺎﻟﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ ۳۰۰۷ ﺑﻬﺎﺭ : ﻓﻮﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﯿﻞ ﺭﺍﺋﻦ ۳۰۰۹ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺟﺴﺘﺠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ , ۳۰۱۸ , ۱ ﻓﻮﺭﯾﻪ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺗﻼﻕﻫﺎﯼ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ۲۱ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺗﺪﺍﻧﺪﻭﯾﻞ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﺮﮎ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ, ۱ ﻣﯽ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺪﺍﺭ ﺳﺎﺭﻥ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﻄﻠﻊ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺩﺭ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ﺷﺎﯾﺮ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ۲۹ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺑﮕﯿﻨﺰ ﺩﺭ ﺑﺮﯼ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ۳۰ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻫﺎﺑﯿﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺑﺮﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ۶ ﺍﮐﺘﺒﺮ : ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺍﺷﺒﺎﺡ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻭﺩﺭﺗﺎﭖ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ, ۱۳ ﺍﮐﺘﺒﺮ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﺭﻓﯿﻨﺪﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﻞ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ , ۲۰ ﺍﮐﺘﺒﺮ : ﻓﺮﻭﺩﻭ ﺍﺯ ﮔﺪﺍﺭ ﺑﺮﻭﻧﯿﻦ ﺑﻪ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﻣﯽﮔﺮﯾﺰﺩ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ, ۲۵ ﺍﮐﺘﺒﺮ : ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﮑﻪﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺳﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺖ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ , ۱۸ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ :ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽﭘﯿﻮﻧﺪﺩ , ۲۵ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﯾﻮﻧﺪﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۳۰۱۹ ۱۱ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ: ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺍﺩﻫﺮﺍﺱ , ۱۳ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﺭﯾﺎ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ, ۱۵ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ : ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺑﺎﻟﺮﻭﮒ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽﮐﻨﺪ, ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﯾﺎ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ , ۱۷ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺎﻧﻮ ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﻭ ﺳﻠﻪ ﺑﻮﺭﻥ ﺧﯿﺮ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۱۶ ﻓﻮﺭﯾﻪ : ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻟﻮﺗﻠﻮﺭﯾﻦ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻣﻔﺘﺨﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ, ۲۵ ﻓﻮﺭﯾﻪ: ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺭﮔﻮﻧﺎﺕ ﻣﯽﮔﺬﺭﻧﺪ , ۲۶ ﻓﻮﺭﯾﻪ : ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﯾﻮﺭﻭﮎ- ﻫﺎﯼﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺭﺍ ﺍﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﻤﺎﯾﺪ , ۳۰ ﻓﻮﺭﯾﻪ : ﺳﻪ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺍﺋﻮﻣﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﻓﺎﻧﮕﻮﺭﻥ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ , ۱ ﻣﺎﺭﺱ : ﺳﻪ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺑﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻣﯽﭘﯿﻮﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﺪﻭﺳﻠﺪ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ , ۲ ﻣﺎﺭﺱ : ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻭ ﺳﻪ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ) ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ، ﻟﮕﻮﻻﺱ ﻭ ﮔﯿﻤﻠﯽ ( ﺑﻪ ﻣﺪﻭﺳﻠﺪ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ , ۳ ﻣﺎﺭﺱ : ﺭﻭﻫﯿﺮﯾﻢﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﮊ ﻫﻠﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﻮﺭﻥ ﺑﺮﮒ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ , ۴ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺌﻮﺩﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺗﺎﺯﺩ , ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﻮﺭﻥ ﺑﺮﮒ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﺎﻧﮕﻮﺭﻥ ﻭ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺳﭙﯿﺪ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۵ ﻣﺎﺭﺱ : ﺳﻪ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺮﯼ ﻭ ﭘﯿﭙﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﭘﻼﻧﺘﯿﺮ ﺍﺭﺗﺎﻧﮏ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ , ۶ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﯾﻦ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﺍﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻼﻥ ﺗﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻭﺭﻭﻥ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﮔﯿﺮﺩ , ۷ ﻣﺎﺭﺱ : ﻟﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﻥ ﻫﺎﺭﻭ ﻣﯽﺭﺳﺪ , ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﺮﮎ ﺍﺋﻮﻭﯾﻦ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ, ۸ ﻣﺎﺭﺱ : ﮔﺮﻭﻩ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﭘﻮﺵ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻧﺪ , ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺷﮑﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺳﻨﮓ ﺍﺭﺥ ﻓﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ , ۱۳ ﻣﺎﺭﺱ : ﮔﺮﻭﻩ ﺑﻪ ﭘﻼﮔﯿﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﻟﺸﮑﺮ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﮑﻨﺪ ﻭ ﮐﺸﺘﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ , ۱۵ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﺸﺘﯽﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻝ ﻣﯽﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﭘﻠﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﯽﺭﺳﺪ, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺒﺮﺩ ﺍﻭ ﻓﺎﺭﺍﻣﯿﺮ، ﺍﺋﻮﻭﯾﻦ ﻭ ﻣﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ , ۱۶ ﻣﺎﺭﺱ : ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻏﺮﺏ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﯾﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ , ۱۸ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺚ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ۲۳ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺒﺮﺩ ﻣﯽﺗﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯼ ﮐﺎﯾﺮ ﺁﻧﺪﺭﻭﺱ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ۲۵ ﻣﺎﺭﺱ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﻏﺮﺏ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﻣﻮﺭﺍﻧﻮﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﺣﻠﻘﻪ ﻭ ﺳﺎﻭﺭﻭﻥ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۸ ﺍﻭﺭﯾﻞ : ﺣﺎﻣﻠﯿﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﮐﻮﺭﻣﺎﻟﻦ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ , ۱ ﻣﯽ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺝ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ , ۲۵ ﮊﻭﺋﻦ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﻧﻬﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﭙﯿﺪ ﺭﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ , ۲۴ ﮊﻭﺋﻦ )ﺟﺸﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ( : ﺁﺭﻭﻥ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎﺱ ﺗﯿﺮﯾﺚ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽﮐﻨﺪ, ۲۲ ﺁﮔﻮﺳﺖ : ﺁﺭﺍﮔﻮﺭﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﺪﺭﻭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ, ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ : ۶ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺷﺎﯾﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻨﻊ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ, ۱۳ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﺗﺎﯾﻦ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﮐﻠﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﯾﻮﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻣﺎﯾﮑﻞ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺸﺎﺭﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ, ۱۵ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﺁﺭﻭﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻝ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻧﻮﻣﯿﻨﺎﺱ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﮐﻨﻨﺪ , ﻭ ﺑﺎ ﭘﯿﭙﯿﻦ، ﻣﺮﯼ ﻭ ﺳﺎﻡ ﺩﺭ ﭘﻞ ﺑﺮﻧﺪﯼ ﻭﺍﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ , ۳۱ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ ﻭﺳﺘﻤﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺮ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ۱۲۰ ﻣﺮﮒ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻟﻪ ﺳﺎﺭ,,




مطالبی در مورد داستان هابیت
نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392
بازدید : 1423
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺝ , ﺭ, ﺭ , ﺗﺎﻟﮑﯿﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪ : ﺭﺿﺎ ﻋﻠﯿﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎﺑﯿﺖ ] The Hobbit ,[ ﺭﻣﺎﻧﯽ ﺗﺨﯿﻠﯽ ﻭ ﻃﻨﺰﺁﻣﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺭﺟﯿﻨﺎﻟﺪ ﺗﺎﻟﮑﯿﻦ ) 1973-1892( ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﮐﻪ ﺩﺭ 1936 ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ , ﻧﺠﯿﺐﺯﺍﺩﻩ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﯽﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﺑَﮕﯿﻨﺰ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻧﯿﺴﺖ ‌ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﮐﺎﻣﻼً ﺑﯽﺻﺪﺍ ﻭ ﺑﺪﻧﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺑﺮﯾﺸﻤﯿﻦ , ﺍﻭ ﺑﻮﺭﮊﻭﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻩ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ ﻭ ﮐﻢﻣﯿﻠﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻼﺵ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﮐﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ , ﺭﻭﺯﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺻﺮﻑ ﭼﺎﯼ، ﺳﯿﺰﺩﻩ ﮐﻮﺗﻮﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﺳﻤﻮﮒ، ﺍﮊﺩﻫﺎﯼ ﮐﺮﯾﻪ، ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺯﺳﺘﺎﻧﻨﺪ ,, ﺑﯿﻠﺒﻮ ﮐﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻣﯿﻞ ﺧﻮﺩ ﮐﺎﻣﻼً ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺑﺮﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺪ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ , ﻫﺮﯾﮏ ﺍﺯ ﻧﻮﺯﺩﻩ ﻓﺼﻞ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﺟﻮﯾﯽ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ، ﺗﺼﺎﺩﻡ، ﻓﺮﺍﺭ ﯾﺎ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ، ﻭ ﭘﯽ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻔﺮ, ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎ ﺷﯿﻄﺎﻧﮑﻬﺎﯾﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﻟﻮﻡ، ﻧﻔﺮﺕﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﻤﮑﻦ، ﺑﺎ » ﻭﺍﺭﮔﻬﺎ« -ﮔﺮﮒﻫﺎﯾﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻭﺣﺸﯽ- ﺑﺎ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﺮﮐﻮﻭﺩ ﻭ ﻋﻨﮑﺒﻮﺗﻬﺎﯼ ﮔﻮﺷﺘﺨﻮﺍﺭ ﻭ ﺧﻮﻑ ﻇﻠﻤﺎﺕ ﺍﺑﺪﯼ، ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺳﻤﻮﮒ ,,, ﮔﺮﻭﻩ ﺟﻮﯾﻨﺪﻩ، ﺩﺭ ﻋﻮﺽ، ﺍﺯ ﮐﻤﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻭ ﻗﺒﯿﻠﻪﻫﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽﺟﻮﯾﺪ: ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﭘﺮﯾﺎﻥ ﻫﻮﺍ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ؛ ﺑﺜﻮﺭﻥ ﻧﯿﻢﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﻢﺧﺮﺱ ﻭ ﮐﻠﻮﭼﻪﻫﺎﯼ ﻋﺴﻠﯽﺍﺵ؛ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﺠﺎﻉ ﺍﺳﮕﺎﺭﻭ ﻭ ﺑﺎﺭﺩ، ﮐﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻣﺎﻫﺮ ﻭ ﺭﺋﯿﺲ ﺗﺎﺯﻩ ﺁﻧﻬﺎ , ﺑﺨﺖ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺧﺎﺭﻕﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻓﺮﺍﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ, ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ، ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻧﺎﻣﻨﺘﻈﺮﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﮐﺎﻣﻼً ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺣﻠﻘﻪ ﻧﺎﻣﺮﺋﯽﮐﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻌﻤﺎﻫﺎﯼ ﮐﺸﻨﺪﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ , ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﻣﺮﯼ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺩ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﺍﺯ ﻋﯿﺐ ﺯﺭﻩ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯼ ﺍﺳﻤﻮﮒ، ﮐﻪ ﺑﯿﻠﺒﻮ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ, ﺍﻟﺒﺘﻪ، ﮔﺎﻧﺪﺍﻟﻒ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ؛ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻠﻬﻮﺳﯿﻬﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﻧﻮﺋﻞ ﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺨﻮﺩﭼﯽ ﺍﺳﺖ , ﺍﺳﺎﻃﯿﺮ ﺣﯿﺮﺕﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﻭﺣﺸﯿﺎﻧﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﻤﺎﻥ ﺗﮑﻮﯾﻦ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺮﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ , ﺗﻌﺎﺩﻟﯽ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺳﻠﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻏﺬﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻼﻡ، ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﯼ ﺍﻭﻣﺎﻧﯿﺴﺘﯽ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ, ﻭ ﺍﻣﺎ ﺑﺪﯼ ﺩﺭ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺎﻁ ﺍﺳﺖ : ﺑﺪﯼ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﻮﯼ ﺧﻤﯿﺮ ﻣﻘﻮﺍ ﻭ ﺑﻮﯼ ﻧﻔﺘﺎﻟﯿﻦ ﺩﮐﻮﺭﻫﺎﯼ ﺍﭘﺮﺍ ﻣﯽﺩﻫﺪ , ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺳﺮﻫﺎﯼ ﺑﻮﺭ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﻮﺩ , ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺫﻫﻦ ﺍﻧﮕﯿﺰﺵ ﻭ ﻃﻨﺰ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ , ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﯿﺪﺑﻨﻬﺎ، ﺍﺛﺮ ﮐﻨﺖ ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ، ﻭ ﺷﺎﻫﺪﺧﺖ ﺑﺮﺍﯾﺪ، ﺍﺛﺮ ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ ﮔﻮﻟﺪﻣﻦ، ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﺪ , ﻗﺼﻪﮔﻮ، ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻃﺒﯿﻌﺖﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺮﺑﯽ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻕ ﻣﺤﻮ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﺗﻠﻘﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ, ﺩﺭ ﻫﺰﻟﯽ ﻋﺎﻟﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺪﺳﺖ ﺳﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻫﻤﻪﮔﻮﻧﻪ ﺑﯽﺣﺮﻣﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ: ﻗﺮﻭﻥ ﻭﺳﻄﺎ، ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﺑﻮﺭﮊﻭﺍﻫﺎ، ﻋﺎﺩﺗﻬﺎ، ﻭ ﺣﺘﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﯽﺣﺮﻣﺘﯽ ﺑﯽﺣﺮﻣﺘﯿﻬﺎﺳﺖ, ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﺮﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻣﻀﺤﮏ، ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﺍﺭﺿﺎﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ, ﻋﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ! ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﺪﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻭﻟﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺁﻥ، ﺳﺎﻻﺭ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻧﯿﺴﺖ, ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﯿﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﻋﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﯾﮏ ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ ﺟﻨﮕﯽ ﻭ ﺟﺪﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ , ,




بازدید : 2884
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

ﺷﻮﺭﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻮﻡ، ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﺰﺍﯾﺪ ﺩﻭﻝ ﮔﻮﻟﺪﻭﺭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪ , ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ، ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﺟﻨﮓ ﺣﻠﻘﻪ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭﯼ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ , ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ : ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺗﺤﺖ ﭼﻨﯿﻦ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ , ﺩﺭ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺯﯾﺮ، ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺮﻭﻑ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ , ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻥﻫﺎ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻗﻮﯼ ﻧﯿﺴﺖ , ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺍﻋﻈﻢ ﻭﯼ، ﺍﺭﻩﺳﺘﻮﺭ، ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ، ﺍﻻﺩﺍﻥ ﻭ ﺍﻟﺮﻭﻫﯿﺮ ) ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﺩﺧﺘﺮﺵ، ﺁﺭﻭﻥ( , ﻫﻤﮕﯽ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺪﺍﻡ ﺁﻥﻫﺎ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎً ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ , ﮐﻠﻪﺑﻮﺭﻥ : ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﺷﻮﺭﺍ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﺆﺳﺲ ﺷﻮﺭﺍ، ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻭﯼ، ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﺭﻓﺖ, ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﻘﺎﯾﻘﯽ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻋﺠﯿﺐ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﻧﺒﺎﺷﺪ, ﮐﯿﺮﺩﺍﻥ : ﮐﯿﺮﺩﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺰﺯﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﺟﺎﯼ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺆﺳﺴﯿﻦ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ , ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ : ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ، ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ، ﭘﺴﺮ ﺍﺋﺎﺭﻧﺪﯾﻞ ﻭ ﻭﺍﺭﺙ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥﻫﺎﯼ ﻧﺠﯿﺐ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﺩﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﻮﺭﺍ، ﻋﻀﻮﯼ ﻓﻌﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪ , ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ : ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺧﻄﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺳﺎﯾﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺭﺍ ﺍﻓﺘﺎﺩ, ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۴۶۳ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻮﻡ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩﯼ ﻭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺭﯾﯿﺲ ﺷﻮﺭﺍ ) ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺩﻭﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻧﻘﺶ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﺯﺩ ( , ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ : ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻻﺩﺭﯾﻞ ﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺍﺯ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﭼﻨﯿﻦ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺑﻪ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ , ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ، ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺭﯼ ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻮﺭﺍ ﻓﻌﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﭘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯﻫﺎﯼ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻧﻪﺍﯼ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﺶ، ﯾﻌﻨﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﺎﺋﻮﺭﻭﻥ ﺭﺳﯿﺪ , ﮔﻠﻮﺭﻓﯿﻨﺪﻝ : ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻭﺍﺿﺢ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﮔﻠﻮﺭﻓﯿﻨﺪﻝ ﺍﺯ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﯼ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﻠﻮﯾﺤﯽ ﺑﺮ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺍﻭ ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ, ﺣﺪﺍﻗﻞ، ﺍﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽﺭﺳﺎﻧﺪ , ﺭﺍﺩﺍﮔﺎﺳﺖ: ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﻭ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪﯼ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﺤﺘﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﺩﺍﮔﺎﺳﺖ، ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪﻩﯼ ﺳﺎﺣﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻏﺮﺏ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ، ﺣﺬﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ , ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻟﺮﻭﻧﺪ، ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺭﺍﺩﺍﮔﺎﺳﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺷﻮﺭ ﺳﺎﺣﺮﺍﻥ، ﺍﻣﺮﯼ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﺪ, ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ : ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ، ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺳﯿﺪ , ﺍﻭ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺳﺎﺋﻮﺭﻭﻥ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻃﻤﻊ ﺩﺍﺷﺖ, ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﻫﺪﻑ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺣﻠﻘﻪﯼ ﯾﮕﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩ , ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩﻫﺎﯼ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺷﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ , ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ، ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺍ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﻗﻪﯼ ﺳﺎﺣﺮﺍﻥ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﮐﺮﺩ, ﺗﺮﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻞ : ﺗﺮﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻞ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻮﻡ، ﺑﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﺍ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻮﺭ ﺑﺎﺯﭘﺮﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ , ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﺍﺭﺑﺎﺑﺎﻥ ﺍﻟﻒﻫﺎﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎﺷﺪ ,۲ ﻧﮑﺘﻪ: ۱- ﮔﺮﭼﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۹۵۳ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﯿﺰ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺟﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ , ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺁﯾﺰﻥﮔﺎﺭﺩ، ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۳۰۱۹ ﺑﺎ ﺳﺎﺭﻭﻣﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﮐﺮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﮐﺮﺩ, ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﯽﻧﮕﺮﯾﺴﺖ ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺧﺪﺍﺩ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ، ﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ۶۶ ﺳﺎﻝ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺟﻠﺴﻪ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ , ۲- ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻗﺮﺍﯾﻦ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﺮﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻞ ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺩﺍﺷﺖ , ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻟﻒﻫﺎﯼ ﺳﯿﻨﺪﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻗﻠﻤﺮﻭﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺘﺤﺪ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﺭﻓﺖ , ﭘﺲ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ, ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺫﮐﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺼﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ » ﻫﺎﺑﯿﺖ« ﺩﺍﺭﯾﻢ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ, ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ، ﺗﺮﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻞ ﺑﺎ ﺿﯿﺎﻓﺖﻫﺎﯼ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻪ ﻧﮑﺮﻭﻣﺎﻧﺴﺮِ ﺩﻭﻝ ﮔﻮﻟﺪﻭﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ , ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺗﺮﺍﻧﺪﻭﯾﯿﻞ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻋﻀﻮ ﺷﻮﺭﺍ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺩﺭﺁﻣﺪ, ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﺑﺎ ﮔﻨﺪﺍﻟﻒ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﭘﻨﺞ ﺳﭙﺎﻩ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ,, 




اتفاقات بعد از مرگ اسماگ
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 2462
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

بعد از مرگ اسماگ، تورین و یارانش مدعی گنج‌ها شدند گویی آنها از اول برای آنها بوده‌است. همین کار آنها باعث ایجاد اختلاف بین بارد و پادشاه الفی میرکوود یعنی تراندوییل شد. هر یک از آنها بخشی از گنحینه را به عنوان بازپرداخت برای صدمه‌هایی که اسماگ طی سالها به قلمرو آنها وارد کرده بود، می‌خواستند. تورین از دادن بخشی از گنج‌ها ممانعت کرد و باعث بروز جنگ میان آن دو شد. منازعه سرانجام متوقف شد چون آنها خبرهایی را از نزدیک شدن وارگ‌ها و گابلین‌ها به قلمروشان شنیدند. این اتفاق سرانجام منجر به نبرد پنج ارتش شد.




شخصیت مغرور اسماگ
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 1396
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

اطلاعات شخصی
دیگر نام‌ها طلایی ، اژدهای وحشی
آفریده‌شده/تولد مدتی پیش از نبرد خشم
سال‌های دارای قدرت ۲۷۲۰ د.س تا ۲۹۴۱ د.س
نابود شده/مرگ ۲۹۴۱ د.س
سن تقریباً ۶۰۰۰ سال
قلمرو اره بور و کوهستان تنها
مشخصات ظاهری
نژاد اژدهایان
جنسیت مذکر
ظاهر چشمانی قرمز

اسماگ بسیار مغرور بود و فکر می‌کرد که کاملاً آسیب ناپذیر است. وقتی دورف‌ها تصمیم گرفتند که از او انتقام بگیرند باعث شدند که اسماگ خنده تمسخرآمیزی به آنها بزند. گفته می‌شود که تنها حرص و تنبلی او بود که مانع دست اندازی او به سرزمین‌های نزدیک می‌شد. به مانند تمام اژدها، اسماگ نیز به گفتگوهای معماگونه و مبهم علاقه داشت و نقطه ضعفش را به خاطر همین خودبینی نمایان کرد.




تاریخچه هابیت
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 1638
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

هنگامیکه اسماگ در سال ۲۷۷۰ حمله کرد، شهر دیل را پیش از وارد شدن به کوهستان تنها نابود کرد و تمام دورف‌هایی که در مقابل او قرار می‌گرفتند را می‌کشت و می‌سوزاند. بعد از امن کردن کوهستان، او تمام ورودی‌ها به غیر از دو تا را مسدود کرد: دروازه اصلی و دروازه مخفی پایینی که تنها پادشاه زیر زمین و پسرش تراین دوم از آن خبر داشتند. بدون اینکه اسماگ بداند، ترور و پسرش تراین دوم از آنجا فرار کردند و زمانیکه اسماگ حمله کرد کسی در کوهستان نبود. به دنبال حمله، ترور کلید دورازه پایینی را به پسرش داد و اسماگ تا ۱۷۰ سال در کوهستان تنها تحت کنترل باقی ماند.

در سال ۲۸۵۹ د.س، گندالف خاکستری - درحالیکه ساحر (Necromancer) دول گولدور را تحت نظر داشت - کلید و نقشه دروازه مخفی را از تراین دریافت کرد. تراین از سال ۲۸۴۵ د.س در آنجا دستگیر و زندانی شده بود. بعد از اینکه گندالف فهمید ساحر همان سائورون است، به این نتیجه رسید که اسماگ می‌تواند متحد ارزشمندی برای ارباب تاریکی باشد. بنابراین گندالف به دنبال راهی گشت تا اسماگ را نابود کند و پادشاهی زیر زمین را دوباره احیا کند تا از قدرت سائورون در شمال بکاهد.

گندالف تنها پسر زنده تراین یعنی تورین زره بلوطی (Thorin Oakenshield) را برای بدست آوردن دوباره کوهستان به خدمت گرفت. در سال ۲۹۴۰، در خانه بیلبو بگینز او نقشه و کلید را به تورین داد و او را در بخشی از سفرش همراه کرد. گروه در سال ۲۹۴۱ به کوهستان رسیدند و بیلبو را برای بررسی وضعیت به داخل در مخفی فرستادند. بیلبو یک فنجان کوچک و سنگینی از گنجینه وسیع اسماگ را که او در زیر سرش می‌گذاشت دزدید و باعث شد که اسماگ به حد وحشتناکی دیوانه و عصبانی شود.

اسماگ مزاحمین را تا دامنه‌های کوه دنبال کرد اما نتوانست در مخفی را پیدا کند. بیلبو دوباره به استراحت گاه اسماگ رفت و وقتی اسماگ برگشت بیلبو در یک گفتگوی معماگونه تنها نقطه ضعف اژدها را کشف کرد. (قسمتی از سینه چپ او توسط گنجینه‌ها حفاظت نمی‌شدند در حالیکه بقیه شکم او روی گنج‌ها بود) اسماگ برای بار دیگر استراحتگاهش را ترک کرد و با یک ضربه دمش دامنه کوه را از هم پاشید و گروه تورین را درون درب مخفی گیر انداخت. اما قبل از آن پرنده‌ای که درون کوه زندگی می‌کرد توصیفات بیلبو از ضعف‌های اسماگ را شنید.

حمله اسماگ به شهر دریاچه‌ای و کشته شدنش توسط بارد کمانگیر

بعد از اینکه اسماگ فهمید مردان شهر دریاچه‌ای می‌خواهند به مزاحمین کمک کنند، پرواز کرد و به آنجا حمله کرد و شهر را از هوا با آتش‌هایش سوزاند. فاصله اسماگ تا تیرهای مدافعین زیاد بود و به آن اثر نمی‌کرد، اما پرنده به سمت شهر پرواز کرد و نقطه آسیب پذیر اسماگ را برای بارد کمانگیر آشکار کرد. بارد هم با یک تیر سیاه آتشین نقطه آسیب پذیر را مورد هدف قرار داد و منجر به کشتن اسماگ شد. بر اثر افتادن بر روی شهر آن را نابود کرد و بعد از آن در اعماق دریاچه غرق شد.




نقد فیلم هابیت:یک سفر غیر منتظره
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 1568
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر




این روزها طرفداران پر و پا قرص تالکین شادمان از پایان یک انتظار 10 ساله به تماشای فیلم جدیدی از داستان های سرزمین میانه نشسته اند. فیلم «هابیت، یک سفر غیرمنتظره» ساخته جدید پیتر جکسون کارگردان نام آشنای سه گانه ارباب حلقه ها این روز ها در کانون توجه سینما دوستان است. برای من که همواره خودم از منقدین منتقدین بوده ام و کلا اعتقاد چندانی به نقد هنری ندارم، نوشتن نقد کار بسیار سختی بود اما در نبود یا کمبود نقد منصفانه از این فیلم مجبور شدم دست به قلم شده مصدع اوقات گرانبهای دوستان شوم . امیدوارم مورد توجه سینما دوستان واقع شود.
سکانس ابتدایی فیلم و حضور یان هولم در نقش بیلبوی پا به سن گذاشته و الایجا وود در نقش فرودو، بی شک حس نوستالژی طرفداران ارباب حلقه ها را بر می انگیزد و پاسخی است به دلتنگی های ده ساله آن ها برای شخصیت های محبوبشان. اما آغاز جدی فیلم از روایت بیلبو از پیشینه پادشاهی دورف ها شروع می شود، هرچند برای ما که فیلم یاران حلقه را با روایت گالادریل با صدای قدرتمند کیت بلانشت دیده بودیم، صدای یان هولم آن حلاوت را نداشت، اما صحنه پردازی فوق العاده به ویژه در به تصویر کشیدن اره بور بسیار جذاب و مسحور کننده بود.
صحنه ملاقات گندالف با بازی سر یان مک کلن و بیلبوی جوان با بازی مارتین فریمن و در ادامه سکانس ورود دروفها به خانه بیلبو و مهمانی شبانه یکی از درخشانترین فصل های فیلم است. اگر چه برای کسانی که بدون آشنایی با کتاب هابیت به تماشای این فیلم می نشینند و صرفا به دنبال دیدن یک فیلم فانتزی پر حادثه هستند؛ ممکن است این فصل از فیلم کمی کشدار و خسته کننده به نظر برسد، اما برای علاقمندانی که شاهکار تالکین را خوانده اند این فصل بیشترین بازتاب دهنده روح فضای حاکم بر رمان هابیت است. از نظر پرداخت سینمایی سکانس مهمانی و به خصوص صحنه جمع آوری ظروف یاد آور کمدی های بزن و بکوب ده های 60 و70 بود. اما نقطه درخشان این فصل صحنه ترانه خوانی دورف ها است که همراه با نمایش کشمکش درونی بیلبو و بازی بسیار دلنشین فریمن از نقاط اوج فیلم است. شخصیت دورف ها به زیبایی پرداخت شده و در این میان نباید از گریم عالی دورف ها گذشت که تا اندازه زیادی لایه های درونی شخصیت آن ها را منعکس می کند.
از دیگر نقاط قوت فیلم بازی خوب ریچارد آرمیتاژ در نقش تورین سپر بلوط است که به خصوص در صحنه نبرد موریا و سکانس های پایانی به خوبی توانایی های خود را نشان می دهد.
از فصل های درخشان دیگر فیلم باید به فصل بازی معما در تاریکی و سکانس تعقیب و گریز بعد از آن اشاره کرد. بازی فوق العاده اندی سرکیس در نقش گولوم واقعا دیدنی است. صحنه ترحم بیلبو به گولوم و غم از دست دادن حلقه که در چهره گولوم موج می زند؛ تاثیرگزارترین صحنه فیلم برای من بود.
از نکات جالب دیگر در مورد این فیلم استفاده تیم نگارش فیلمنامه از منابع دیگری به جز رمان اصلی برای تکمیل قصه است. حضور شخصیت های گالادریل، سارومان و راداگاست که در متن کتااب نامی از آن ها برده نمی شود و نقش پر رنگ تر الروند و همچنین نمایش شورای سفید و دژ دول گولدور برای طرفداران تالکین غنیمتی است. نکته ای که تا اندازه ای به نظرم ضعیف کار شده بود گریم الروند، گالادریل و سارومان بود که نسبت به ارباب حلقه ها زیادی جوان شده بودند حال آن که خوانندگان آثار تالکین می دانند گذر زمان کوتاهی در حد 60 سال بر چهره الفی که نزدیک به ده هزار سال از عمرش می گذرد تاثیر چندانی ندارد.( البته من به شخصه گالادریل هابیت را بیشتر از ارباب حلقه ها دوست داشتم. به نظرم شکوه و عظمت و زیبایی الفی بهتر تصویر شده بود.)
در پایان باید یادی هم از موسیقی زیبای هاوارد شور بکنیم که در القای حال و هوای قصه و بردن مخاطب به سرزمین میانه بسیار عالی عمل می کند. انتخاب هوشمندانه پیتر جکسون در استفاده از بعضی تم های ارباب حلقه ها به خصوص تم اصلی در صحنه ای که برای اولین بار حلقه را می بینیم؛ بسیار تا ثیر گذار است.




این پیتر جکسون همان پیتر جکسون است . . .
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 1998
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

فیلم هابیت: سفری غیر منتظره بر اساس کتاب هابیت: آنجا و بازگشت دوباره نوشته جان رونالد روئل تالکین، استاد زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد است. و پیتر جکسون، این کارگردان نیوزیلندی تصمیم گرفته است تا به رسم سه گانه قبلی خود ما را دوباره با خود به سرزمین میانه ببرد. سه گانه ارباب حلقه ها با استقبال فراوان مخاطبان سینما و منتقدان روبرو شد تا حدی که میتوان گفت کمترین نمره از منتقدان را از سایت متاکریتیک به رقم 90 (میانگین سه قسمت) گرفته است. همچنین رکورد های متعدد فروش و 17 جایزه اسکار را در کارنامه درخشان خود دارد. اما تفاوت های اساسی میان حماسه ارباب حلقه ها و هابیت وجود دارد. مهمترین آن ها در زمان انتشار آنهاست. این که کتاب هابیت قبل از جنگ جهانی و با فراغت تمام نوشته شده و از طرفی اولین کتاب اساسی استاد تالکین است. اما ارباب حلقه ها پس از کشتار 60 میلیونی جنگ جهانی نوشته شده -کشتاری که توسط شخص تالکین تجربه شده- بنابراین تفاوت های اساسی در فضاسازی های کتاب وجود دارد. هابیت با حالت طنزمایگی خود و لحن جثارت آمیز و شیب تند حوادث بیشتر مخاطب نوجوان و طرفداران حماسه های فانتزی و دنیای جادو را به خود اختصاص داده است. حال آن که فضای ارباب حلقه ها بسیار تاریک تر و مرموز تر بیان شده و حالت کلاسیک مانند خود را به فانتزی و جادو غلبه داده است. اما دومین تفاوت مهم این دو کتاب در حجم آن است. نمی توان گفت که آیا به تصویر کشیدن یک کتاب 2500 صفحه ای در غالب سینمایی برای یک کارگردان سخت تر است یا سه گانه کردن یک کتاب 400 صفحه ای! به هرحال این دو تفاوت اساسی باعث میشد که ما انتظار فیلمی کاملا متفاوت با ارباب حلقه ها -شاهکار قرن بیست و یکم جهان سینما- داشته باشیم.

اما پیتر جکسون با قلم توانای خود به ما ثابت کرد که مهارتش با گذشت ده سال از ساخت ارباب حلقه ها نه تنها کمتر نشده بلکه رو به افزایش است. جکسون جهت رفع اشکالات یاد شده در بالا کارهایی انجام داد. از جمله اینکه عناصری را از خارج کتاب هابیت که در ارباب حلقه ها مجالی برای بیان آن نبود به فیلم خود وارد کرده است که توسط برخی از آن ها توانسته محیط فیلم خود را به اولین قسمت سه گانه قبلی اش یعنی یاران حلقه نزدیک کند. و همچنین این کار مشکل تایم فیلم را هم برطرف کرد و او توانست با موفقیت 400 صفحه ماجراجویی را توسعه دهد به نزدیک 9 ساعت فیلم. این عناصر در بخش های بعدی ذکر خواهند شد.

تفاوت اساسی تر در درونمایه هاست. درونمایه کتاب هابیت صرفا بیان صفاتی همچون شجاعت ، دلرحمی و تعاون است در حالی که در کتاب ارباب حلقه ها از همان ابتدا نبرد دو جبهه حق و باطل وجود دارد و طی آن (به فرموده امام صادق-علیه السلام-، 75) فضیلت جبهه حق و رذیلت جبهه باطل بیان می شود. گرچه در سه گانه ارباب حلقه مجال برای شرح و توصیف تمام آن ها نبود اما نبرد حق و باطل با شکوهمندی تمام در این فیلم به تصویر کشیده می شود و طی آن کارگردان ارزش های انسانی را می ستاید و از تاریکی ها و جهل بیزاری می جوید. حالا این کارگردان قصد انجام کاری مشابه برای سه گانه هابیت را دارد. در هابیت جبهه حق و باطل بیان نمی شود بنابراین کارگردان برای تاریک تر کردن فضای داستان و پرمغز کردن درونمایه آن دست به این کار خطرناک زد و با اشاره ای کوتاه به نکرومانسر و دژ مخوفش دول گولدور میخواست پیش زمینه ای برای بیان نبرد دو جبهه در قسمت های بعد فراهم کند. شاید عمل او در قسمت های بعدی موفقیت آمیز باشد(بهر حال ندیده نمی شود قضاوت کرد) اما در هابیت: سفری غیرمنتظره بیان این پیش زمینه بطوری بسیار شتابزده و ناقص انجام شد. این شاید مهمترین نقص هابیت: سفری غیرمنتظره در مقایسه با برادر بزرگتر خود ارباب حلقه ها: یاران حلقه باشد.

فیلم با نوری در تاریکی آغاز می شود. نوری که بیلبو روشن می کند. و این یعنی که باید منتظر شروع ماجراجویی بیلبو باشیم. در حقیقت این نور همان بیلبو است که فروغ و گرمای نورش در فیلم احساس خواهد شد. پس از این صحنه ما شاهد سفری از روی نقشه هستیم که تم اصلی ارباب حلقه ها در یک لحظه شنیده می شود. همانند اوایل یاران حلقه ما در ابتدای هابیت شاهد سفری در گذشته هستیم. هدف، ریشه دار کردن فیلم است. و در واقع از همین اول مشخص می کند که فیلم وقت شما را 3 ساعت بیهوده نخواهد گرفت و داستان ریشه دار است. جملات اول کتاب هابیت که از زبان بیلبو در فیلم شنیده می شود وفاداری فیلک به کتاب را به ما مژده می دهد. و با ظاهر شدن فرودو ارتباط آن به ارباب حلقه ها. و این ارتباط وقتی محکم می شود که بیلبو را در حال آماده سازی مقدمات جشن تولد 111 سالگی اش می بینیم و فرودویی که برای غافل گیر کردن گندالف -که به شایر می آید- به جنگل می رود. این جاست که هر بیننده موشکافی متوجه می شود که فیلم ابدا یادآوری خاطرات بیلبو نیست! یا داستانی که برای برادر زاده اش تعریف کند. اگر در یاران حلقه یادتان باشد وقتی فرودو به جنگل می رود بیلبو قلم را به دست می گیرد و ماجراجویی خود را به صورت کتابی در می آورد. حال در فیلم هابیت جرقه این کار -نوشتن داستان سفرش- وقتی روی می دهد که جملات "در سوراخی در زمین، هابیتی زندگی میکرد" را به رشته تحریر در می آورد. و فیلم هابیت درواقع بازخوانی کتاب نوشته شده بیلبو است که خاطرات خود را می نویسد.(نوشتن کتاب بیلبو در ریوندل تمام می شود. و ما در اواخر قسمت سوم باید شاهد بیلبوی پیر در ریوندل باشیم.) خب برگردیم سر فیلم. کارگردان سرخوشی 12 دورف را در قسمتی که ناخواسته وارد خانه بیلبوی جوان می شوند، با بازی زیبای بازیگران و آهنگین کردن جمع به ما نشان می دهد و عصبانیت بیلبوی جوان را از میهمانان ناخوانده ف می شود گفت فقط بازی بازیگر توانا، مارتین فریمن! در ابتدا می فهمیم که بیلبو از مهمان جماعت بدش نمی آید اما میهمانداری هم حدی دارد! از آنجا که آهنگ و تمام سر و صداها با در زدن تورین سپر بلوط -سیزدهمین دورف و رهبر آنها- خاموش می شود به ما جدیت فیلم را گوشزد می کند. عزم و اراده 13 دورف در بازپسگیری قلمرو از دست رفته شان، اربور را در اوج همخوانی شان در خانه بیلبو می بینیم. وقتی که آنقدر مصمم هستند که نیامدن یک هابیت جواننمی تواند مانع آن ها شود. گندالف اما اصرار دارد که بیلبو را به عنوان چهاردهمین عضو گروه استخدام کند و بعدا دلیل خود را به بانو گلادریل اینگونه شرح می دهد"...شاید به این خاطر که من میترسم و او به من شجاعت می دهد". وقتی که بیلبو بیدار می شود و موزیکی در پیش زمینه نداریم یعنی کارگردان قضاوت را به مخاطب سپرده است اما وقتی موسیقی متن شروع می شود یعنی دیگر قضاوتی وجود ندارد چون بیلبو تصمیمش را گرفته است.

]

فیلمنامه شیب رضایت بخشی دارد. یعنی طبق معمول فیلمنامه های جکسونی ابتدا تمام کاراکتر ها خوب به مخاطب شناسانده می شود تا بیننده بداند با چه کسانی رو به رو می شود. برای این امر طی 45 دقیقه اول فیلم و با جمع شدن دورف ها در خانه بیلبو بگینز و البته در متن فیلم و در حوادث می توان به جمیع آداب و اخلاقیات دورف ها اشراف داشت. چینش کلمات فیلمنامه بسایر با دقت انجام شده و در برخی موارد عین جملات کتاب منتقل شده است. این جملات و فیلمنامه کم نظیر هابیت وقتی زنده می شود که از بازیگران توانمندی چون ریچارد آرمیتاژ با صدای استثنایی اش در نقش تورین، مارتین فریمن ستاره سریال های انگلیسی در نقش بیلبو بگینز جوان، اندی سرکیس با درخشش دوباره در نقش گولوم، یان مکلین در نقش گندالف و 12 دورف دیگر که البته شاخص آن ها به نظر من جیمز نسبیت در نقش یکی از دورف ها به نام بیفور است.

شاید بتوان قدرتمند ترین بخش فیلم هابیت را بازیگری آن عنوان کرد. مارتین فریمن ضمن درک کامل از شخصیت بیلبو بگینز تالکین برای ارائه آن در فیلم حاضر شده و شما پس از دیدن این فیلم خواهید فهمید که چقدر بیلبو در دل شما جا گرفته است. حالا دلیل اصرار فراوان کارگردان جکسون را بر بازی مارتین فریمن در نقش اصلی می فهمیم. جاهایی هست که در فیلم فقدان بیلبو احساس می شود . مثلا در قلمرو زیرزمینی گابلین ها جایی که بیلبو ناخواسته از تیم جدا می شود، جایی که رنج و اندوه را از چشمان تورین درک می کنیم آرزو می کردیم ای کاش بیلبو آن جا با حضور گرمش و شوخ و شنگی اش ما را دلشاد میکرد. می توان مارتین فریمن را نوری در تاریکی یاد کرد که در هر جای تاریکی از فیلم که حضور داشته باشد نوعی گرما در قلب خود احساس می کنیم. جایی که جلوی تورین ایستاده و اورک های وحشی را عقب می راند می توان در چشمانش شجاعت را دید. وقتی شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته دلرحمی را و وقتی عقابی او را از زمین بلند می کند حیرت را و وقتی صدای گرگ ها را می شنود ترس و اضطراب را. کلا اگر دیدن هابیت یک دلیل داشته باشد آن بازی مارتین فریمن و ریچارد آرمیتاژ است.اما بازی زیبای ریچارد آرمیتاژ در نقش تورین سپر بلوط توانسته است شکوه و غرور این شاهزاده را به مخاطب منتقل کند و همچنین در نبرد تورین و فرمانده اورک ها، وقتی که سر پدر تورین جدا می شود با فریاد دلخراش و انتقام جویانه تورین دل هر بیننده ای جابجا می شود! این صحنه ای است که از زبان بالین بیان می شود در حالی که اندام چهارشانه و قد بلند (به نسبت کوتوله ها!) تورین و موهایش که در باد وزان است، دیده می شود.همه در نقش خود عالی بازی کردند. چه ویوینگ در نقش الروند، چه کیت بلانشیت در نقش بانو گلادریل و همچنین بقیه. اندی سرکیس گرچه فروغ ناپایداری در فیلم دارد اما در همان چند دقیقه بیننده را چنان با بازی خود درگیر می کند که تا آخر فیلم اثراتش باقی است!
در واقع این وظیفه کارگردانی است که به نحو احسنت انجام شده تا همه در جای صحیح خود قرار گیرند. بازیگر وظیفه خود را درست بشناسد. هماهنگی 13 دورف در فیلم محشر است. در جمع هایی که هر 13 عضو گروه به انضمام هابیت و گندالف حضور دارند گرمای جمع به بیننده منتقل خواهد شد. همینطور در هماهنگی بین تدوین، فیلمبرداری و موسیقی متن که جکسون در ارباب حلقه ها گل کاشت در هابیت هم به همان کیفیت وجود دارد. خوشحالیم که پیتر جکسون توانست فضایی را که مد نظر تالکین بود از دنیای او و از کتابش به مخاطب منتقل کند. قاب معروف جکسون در هابیت نیز بی نقص است و به تمام جزئیات اسکوپ پرداخته است و حواشی را کنار زده است. هر چه بیننده نیاز به دیدن داشته باشد جلوی چشمانش حاضر می شود و جزئیات اضافی هرس شده است.



سینما مجموعه ای از تمام هنر های بشریت است. از طراحی لباس و موسیقی گرفته تا ادبیات و فرهنگ ها در این هنر جای دارند. یکی از ایم هنر ها چهره پردازی است. یک چهره پردازی خوب فقط آن نیست که مواد بکار گرفته شده برای گریم طبیعی باشند و معلوم نباشد! بلکه مهمترین هدف گریم نیز انتقال صحیح حس مورد نظر از طریق چهره بازیگر است. در مورد چهره پردازی هابیت فقط کافی است نگاهی به چهره دورف ها بیاندازید. از چهره هر کدام می توان باطنشان را حدس زد. اصلا نمی شود آنچه را که من از گریم هابیت درک کرده ام را به شما منتقل کنم اما دراین مورد فقط به مقایسه چند صحنه بسنده می کنم. تصاویر زیر را مشاهده کنید. و تفاوت گریم را با توجه به موقعیت فیلمنامه.(از راست به چپ) عکس اول مربوط به صحنه ایست که بیلبو شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته در حالیکه گولوم اورا نمی بیند. تصویر دوم اولین نما از چهره بیلبو بگینز جوان در فیلم است و بالاخره تصویر سوم او را نشان می دهد در حالیکه با شمشیری در دست از تورین در مقابل اورک های وحشی دفاع می کند.




بازدید : 1439
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

"تمام داستان های خوب نیازمند تزیینات هستند" جمله ای از گندالف در اوایل هابیت: سفری غیرمنتظره پیتر جکسون.
این شاید دلیل این حماسه بلند و 270 میلیون دلاری است.
اولین قسمت از سه گانه 9 ساعته برگرفته از کتاب 300 صفحه ای جی.آر.آر. تالکین که مقدم بر داستان ارباب حلقه هاست می باشد و قطعا چشم های زیادی را به خود خیره خواهد کرد و طرفداران را خشنود خواهد کرد. همچنین شاهد شوخ طبعی های اضافی هستیم که در ارباب حلقه ها وجود نداشت.
این فیلم را می توان حماسه ای خواند که تحسین کسانی را در پی خواهد داشت که فکر میکنند مهم ترین چیز در باره یک اقتباس سینمایی وفادار بودن به متن است. این را از روی احساسات شخصی نمی گویم.
هوشمندانه ترین حرکت جکسون استفاده از بازیگری دلپذیر و مسرت بخش مارتین فریمن در نقش مرکزی این حماسه بود. جوانی های بیلبو بگینز، 60 سال قبل از ماجرای حلقه.
فریمن نسبت به الیجا وود در ماجرای حلقه که در ساخت داستان، فرودو نام گرفت، ارتقا عمل پیدا کرد. جایی که بیلبوی پیر (یان هلم) در ماجرای او بی اثر نبود. بیلبو توسط گندالف استخدام می شود. گندالفی که توسط یان مکلین برای ماموریت برادر زاده بیلبو یعنی فرودو حاضر شد. (در فیلم، 60 سال بعد!)
جادوگر داستان به همراه 13 دورف در خانه بیلبو حاضر می شوند. دورف هایی که به غیر از رهبرشان، تورین سپر بلوط (ریچارد آرمیتاژی که خوب بود اما ویگو مورتنسن نمی شد) با یکدیگر تفاوت محسوسی ندارند.
دورف ها به مهارت بیلبو در عیاری و راهزنی نیاز دارند تا بتوانند راه خود را از موانع باز کنند و سرانجام کنترل دوباره قلمرو ازدست رفته شان، اربور را باز پس بگیرند. قلمرویی که توسط اژدهایی به نام اسماگ مورد حمله قرار گرفته بود.
پس از تقریبا 1 ساعت از فیلم که بیشتر حال کمدی و موزیکال داشت، نبردها به طور جدی شروع می شود. و با سربریدن گابلین ها و سلاخی اورک ها به قدر کافی، محدودیت PG-13 را برای فیلم به ارمغان می آورد.
کارکردن روی کتابی که یک پنجم حجم کتاب ارباب حلقه ها را دارد باعث شد که پیتر جکسون و دوستان فیلمنامه نویسش یعنی فلیپیا بوینز و فران والش فیلمنامه را با پی نوشت های کتاب ارباب حلقه ها توسعه بدهند که نتیجه اش موجودات وحشتناکی مانند آزوگ می باشد.
ملاقات مختصر و اقامت کوتاه گروه در ریوندل توجیه خوبی برای وجود الروند، گلادریل و سارومان در کنار همدیگر نبود. این اشتباه را به برکت وجود دوباره اورلاندو بلوم در نقش لگولاس می بخشیم.
البته بازگشت گولوم برای ما بسیار مسرور کننده تر بود.کسی که در راه بیلبو سبز شده و وظیفه اش وارد کردن حلقه جادویی سائورون به حماسه است.
به طور کلی 2 ساعت آخر فیلم پر از ماجراها و داستان های جالب بود. به عنوان یک مثال عینی می توان از زنده کردن کوهستان توسط جلوه های ویژه خارق العاده در یک صحنه از فیلم یاد کرد.