با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
«آتاناتار آلکارین پسر هیارمنداکیل در اوج شکوه زندگی کرد، چنانکه مردم میگفتند که کودکان گوندور با سنگهای گرانبها بازی میکنند.»
ارباب حلقه ها، ضمیمه الف
گوندور و وارثان آناریون
هیارمنداکیل اول یکی از بزرگترین پادشاهان گوندور بود، و مرزهاو ثروت آنرا به بزرگترین حد خود گسترش داد. پسر او آتاناتار دوم سرزمینی را که از گری فلاد تا دریای رون کشیده شده بود را به ارث برد وحتی مردم اومبار و هاراد نیز به او خراج میدادند.
وسعت و قدرت قلمرویی که آتاناتار به ارث برده بود، به او لقب آلکارین (شکوهمند) را بخشید؛اما او تنها کمی در حفظ آن نقش داشت و هیچ تلاشی برای گشترش آن نکرد. از همان زمان آتاناتار گوندور شروع به افول کرد. نشانه هایی وجود دارد که نشان میدهد گندالف در این زمان برای اولین بار به گوندور سفر کرده و نام اینکانوس را از گوندوریان دریافت کرد.
آتاناتار دوم برای هفتاد و هفت سال بر گوندور حکومت کرد، که در طی آن ثروت و قدرت ایجاد شده توسط پدرش به تدریج کاهش یافت. پس از او پسر بزرگش تحت نام نارماکیل اول به حکومت رسید اما چون فرزندی نداشت برادرش کالماکیل پس از جانشینش شد.
باکس آفیس فروش فیلمهای بزرگ پاییز را پیش بینی کرد که «هابیت: نبرد پنج سپاه» جزو آنهاست. بنابراین پیش بینی، فروش داخلی فیلم سوم هابیت در هفته ی اول ۶۸ میلیون دلار خواهد بود و در مجموع در آمریکای شمالی به فروش ۲۹۷ میلیون دلار خواهد رسید. این در حالیست که فروش «هابیت: برهوت اسماگ»در هفته ی اول ۷۴ میلیون دلار و فروش کلی آن در آمریکای شمالی ۲۵۸ میلیون دلار بود. همچنین امکانش را میدهند که هابیت سوم بتواند حدود یک میلیارد دلار در سراسر دنیا بفروشد.
در لیست پیش بینی فروش آمریکای شمالی تنها دو فیلم از هابیت بالاتر هستند: قسمت جدید فیلمهای عطش مبارزه با پیش بینی فروش ۳۹۳ میلیون دلار در مقام اول و فیلم جدید کریستوفر نولان «Interstellar» با ۳۴۰ میلیون دلار در مقام دوم خواهند بود.
باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا پیشگویی ها به حقیقت میپیوندند! آیا ممکن است فیلم وداع با سرزمین میانه از دو فیلم رقیبش جلو بزند و رودخانه های طلا را به خانه ی آقای جکسون عزیز و درهای کمپانی برادران وارنر و نیولاین و ام جی ام راهی کند؟!… باید منتظر بمانیم!
(II)
سلسله شمالی
وارثان ایزیلدور
آرانور.الندیل 3441 د.د(د.د=دوران دوم مثال«د.س=دوران سوم»)/ایزیلدور 2/والندیل 249(چهارمین پسر ایزیلدور که در ایملادریس به دنیا آمده بود. برادرانش در نبرد میدان های گالادن کشته شده بودند.)/الداکار 339 /آرانتار 435/تارکیل 515/تاروندور 602/والاندور 652/الندور 777/آرندور 861.
آرتداین.املیت اهل فورنوست(پسر ارشد آرندور.پس از آرندور گذاشتن نام های الفی برین روی پادشاهان متروک گشت.)964/بلک 1529/مالور 1110/کلفارن 1191/کلبریندور 1272/مالوگیل 1349(پس از مالوگیل شاه فورنوست بار دیگر بر سرتا سر آرنور ادعای فرمانروایی کردند و پیشوند «آر» یا «آ» را به نشان آن بر نام خود افزودند.)/آرگلب اول 1356/آرولگ اول 1409/آرافور1589/آرگلب دوم 1670/ آروگیل 1743/آرولگ دوم1813/آراوال 1891/آرفانت 1964/آرودوی اخرین پادشاه 1974.پایان پادشاهی شمالی.
سرکردگان.آراناتر(پسر ارشد آرودوی)2106/آراهیل2177/آرانویر2247/آراویر2319/آراگورن اول 2327/آراگلس2455/آراهاد اول2523/آراگوست2588/آراورن2654/آراهاد دوم2719/آراسوئیل2784/ آراتورن اول2848/آرگونویی2912/آرادور2930/آراتورن دوم2933/آراگورن دوم 120 د.چ.
سلسله ی جنوبی
وارثان آناریون
شاهان گوندور.الندیل، (ایزیلدور و)آناریون3340 د.د.،منلدیل پسر آناریون158،کمندور238،آرندیل411، اوستوهر492،رومنداکیل اول(تاروستار)541،تورامبار667،آتاناتار اول748،سیریوندیل830.از پی او چهار «شاه دریانورد»بر تخت نشستند:
تارانون فالاستور913،او نخستین شاه بی فرزند بود و پسر برادرش تارکیریان پس از او سلتنت کرد. آرنیل اول936،کیریاندیل1015،هیارمنداکیل اول(کریاهر)1149،گوندور اکنون به اوج قدرت خود رسیده بود.
آتاناتار دوم،آلکارین «شکوهمند» 1226،نارماکیل اول 1294،که دومین پادشاه بی فرزند بود و برادر جوان ترش پس از او بر تخت نشست.کالماکیل 1304،مینالکار(نایب السلطنه1304-1240) که با نام
رومنداکیل دومتاج بر سر نهاد،مرگ به سال1366،والاکار.در روزگار او نخستین فاجعه گوندور، کشمکش های خانوادگی آغاز گشت.
الداکار پسر والاکار(که نخست وینیتاریا نامیده شد)معزول به سال 1437.کاستامیر غاصب 1447. الداکار ستاننده تاج و تخت،مرگ به سال1490.
آلدامیر(دومین پسر الداکار)1540،هیارمنداکیل دوم(وینیاریون)1621،میناردیل1634،تلمنار1634،تلمنار و همه فرزندانش درطاعون هلاک شدند،پس از او برادر زاده اش،پسر میناستان،دومین پسرمیناردیل ساحب تاج وتخت گشت.تاروندور1798،تلومختاراو مبارداکیل1850،نارماکیلدوم1856،کالیمختار1936 ،اوندوهر1944،اوندوهر و دو پسرش در جنگ کشته شدند.پس از سالی، در1945 تاج وتخت به سپه سالار پیروزمند آرنیل، از اعقاب تلومختار اومبارداکیل سپرده شد.آرنیل دوم 2043،آرنور 2050،اینجا سلسله پادشاهان به پایان رسید تا این که اله سار در سال 3019 تاج و تخت را از نو احیاء کرد. قلمروی گوندور پس از آرنور به دست کارگزاران اداره می شد.
کارگزاران گوندور.خاندان هورین:پلندور1998.وی برای مدت یک سال پس از کشته شدن اوندوهر حکمرانی کرد و به پیشنهاد او گوندور ادعای آرودوی را بر تاج وتخت نپذیرفت.ووروندیل شکارگر (رمه سفیدی که هنوز نزدیک ریان رون یافت می شد،و مطابق افسانه ها از نسل رمه آراور،شکارچی والار ،و تنها کس از میان والار که در روزگاران پیشین، غالباً به سرزمین میانه می آمد.اورومه نام الفی برین او بود.)2029.ماردیل وورونوه«ثابت رأی»، نخستین کارگزاران حکمران. اعقاب او از به کار بردن نام های الفی برین دست بداشتند.
کارگزاران حکمران.ماردیل2080،ارادان2116،هریون2148،بلگورن2204،هورین اول2244، تورین اول2278،هادور2395،باراهیر2412،دیور2435،دنه تور اول2477،بورومیر2489،کیریون2567.در این زمان روهیریم ها به کاله ناردون آمدند.
هالان2605،هورین دوم2628،بلکتور اول2655،اورودرت2885،اکتلیون اول2698،اگالوت2743، برن2763،برگوند2811،بلکتور دوم2872،توروندیر2882،تورین دوک 2914،تورگون2953،اکتلیون دوم2872،دنه تور دوم، آخرین کارگزار حکمران بود وپسرش فارامیر فرمانروای امین آرنن کارگزار شاه اله سار جانشین او شد،82د.چ.
میناس مورگول (به زبان انگلیسی: Minas Morgul ) شهر دوقلوی میناس تیریت بود و پیش از آنکه در دوران سوم به دست نیروهای اهریمنی سائورون بیافتد، میناس ایتیل نام داشت.
تاریخچه
دوران دوم
پس از نابودی نومهنور، ایسیلدور و آناریون، پسران الندیل، در سرزمین گاندور اقامت گزیدند. ایسیلدور میناس ایتیل را در کنار مرزهای کوهستانی موردور بنا نهاد، درحالیکه آناریون میناس آنور را برپا داشت. زمانیکه سائورون پس از نابودی نومهنور فرار کرد، به تبعیدیان نومهنور حمله ور شد و میناس ایتیل را از آن خود کرد. هنگامیکه سائورون در سال ۳۴۲۹ دوران دوم در آخرین اتحاد الفها و انسانها شکست خورد، میناس ایتیل به عنوان برج دیده بانی مورد استفاده قرار گرفت.
دوران سوم
در سال ۱۹۸۰ دوران سوم، نزگول به موردور بازگشتند (پس از شکست پادشاه جادوپیشه آنگمار در شمال سرزمین میانه). اشباح حلقه مدت کوتاهی پس از بازگشت خود در سال ۲۰۰۲ میناس ایتیل را محاصره کرده و شهر را برای ارباب خود سائورون (که در آن زمان از دیدهها پنهان بود) تصرف کردند. میناس ایتیل به دست موجوداتی سنگدل افتاد و تبدیل به مکانی اهریمنی و پلید گشت. در نتیجه این محل میناس مورگول نام گرفت که در زبان مردم گاندور "برج جادوگری سیاه" ترجمه میشد. سنگ پلانتیر آن یعنی سنگ ایتیل در اختیار نیروهای اهریمنی قرار گرفت و بعدها در نبرد حلقه توسط سائورون برای تأثیرگذاشتن روی دنهتور مورد استفاده قرار گرفت.
پس از نبرد حلقه، پلی که به دره مورگول متنهی میشد توسط سپاهیان غرب فرو ریخت و زمینهای آن به آتش کشیده شد. آنان دیگر هیچ مانعی بر سر راه خود نمیدیدند زیرا تمام نظامیان شهر در نبرد دشتهای پلهنور کشته شده بودند. میناس مورگول خالی از سکنه شد و به تدریح رو به زوال گذاشت زیرا برای سکونت انسان محلی بیش از حد پلید و تاریک بود. بعد از نبرد حلقه، فارامیر از سوی پادشاه الهسار شاهزاده ایتیلین گشت. پادشاه به او پیشنهاد داد تا اقامتگاهش را در امین آرنن در جنوب غربی میناس تیریت بنا کند. فارامیر همراه با عروس جدیدش یعنی ائووین به آنجا حکم راند و به خاطر پیشنهاد پادشاه میناس مورگول حتی بیش از گذشته متروک گشت. آن سرزمین آنچنان در ذهن آدمیان هراس و وحشت میانداخت که تا سالها هیچ بشری نه به آنجا پا میگذاشت و نه در نزدیکی آنجا سکونت میکرد. سرانجام، شهر بازسازی شد و نامش را به میناس ایتیل تغییر داد و اینگونه بود که پلیدی و تاریکی برای همیشه از آنجا رخت بر بست.
شهر نزگول
نبرد و وحشت به طور مستقیم از میناس مورگول به سمت گاندور رهبری میشد تا اینکه ایتیلین متروک گشت. در زمان نبرد حلقه، نیروهایی که به اوزگیلیات حمله کردند و محاصره گاندور را آغاز کردند از میناس مورگول آمده بودند.
در اصل میناس مورگول و میناس ایتیل هیچ تفاوتی با هم نداشتند به غیر از اینکه زیبایی جای خود را به ترس و وحشت داده بود. بالاترین نقطه برج به آرامی میچرخید و رنگ دیوارهای مورگول رنگ پریده بود و نوری ترسناک از خود ساطع میکرد.
خازاد-دوم (به زبان انگلیسی: Khazad-dûm ) که به آن موریا، پرتگاه سیاه، گودال سیاه، دوارودلف، هادودروند، کاساروندو و پورونارگیان میگویند، بزرگترین و معروفترین عمارت دورفها در سرزمین میانه بود. در آنجا بود که برای هزاران سال، جامعه دورفی بزرگترین شهری که تابحال شناخته شده را بنا نهادند.
این شهر در بخشهای مرکزی کوهستان مه قرار داشته و آن را در دل صخرههای زنده کوهستان حفر و ایجاد کرده بودند. تا دوران دوم مسافران میتوانستند از طریق تونلهای آن از غرب کوهستان به سمت شرق آن حرکت کنند.
ایجاد
این شهر در روزهای بسیار کهن توسط دورین بی مرگ بنیان نهاده شد. دورین در کوه گونداباد واقع در کوهستان مه از خواب بیدار شد و سپس به سمت دریاچه درخشان و شفافی که در پایین کوه کلبدیل قرار داشت آمد و انعکاس تاجی از ستارگان را در آب دریاچه دید. او آن دریاچه را به زبان دورفی، خلد-زارام یا میرورمر نامید. این مکان نزد تمام خاندانهای دورف از احترام فراوانی برخوردار بود. در آنجا او شروع به ساخت غارهای خازاد-دوم کرد، جاییکه انسانها آنرا دوارودلف، سیندار آنرا هادودروند و نولدور کاساروندو مینامیدند.
دوران اول
دورین بی مرگ پادشاه خازاد-دوم شد. پس از آن، دیگر حاکمان خازاد-دوم نام دورین را بر خود مینهادند، و گمان میرفت که روح دورین بی مرگ در وجود آنها حلول کردهاست، زیرا دورفها این اعتقاد را داشتند که او دوباره برای زندگی به میان مردمش آمدهاست.
همانطورکه یک هزاره از تأسیس این مکان گذشت، نوادگان دورین بر تاج و تخت خازاد-دوم تکیه زدند و این شهر غارمانند تبدیل به مشهورترین شهر دنیا شد.
دوران دوم
در سال ۴۰ دوران دوم، پس از اینکه بلریاند در نبرد خشم از بین رفت، بخش اعظمی از دورفهای نوگرود و بلهگوست شروع به ترک شهرهای ویران خود کرده و عازم خازاد-دوم شدند. این شهر نه تنها از نظر جمعیت غنی شد، بلکه صنعتگران،آهنگران و معماران زبده و ماهر خاندانهای غربی در آنجا سکونت پیدا کردند. تمام این عوامل باعث شد که رنسانسی در تاریخ خازاد-دوم اتفاق بیافتد و ثروت و شهرت آنرا به نقطه اوج خود برساند.
بعد از نابودی بلریاند، الفهای نولدور کشوری را در مرز دروازههای غربی خازاد-دوم ایجاد کردند با نام ارهگیون. ارتباط دوستانه نادری بین دورفها و الفهای این دو منطقه رخ داد که در تاریخ کم نظیر است. حاکم ارهگیون، کلهبریمبور با کمک دورفها توانست دروازه جادویی و مشهور خازاد-دوم را که بعدها به دروازه غربی موریا معروف گشت، ایجاد کند. همچنین با کمک آنها توانست یکی از حلقههای قدرت را به پادشاه دورین سوم اهدا کند. با این وجود دوستی ارهگیون و خازاد-دوم در سال ۱۶۹۷ دوران دوم ناگهان خاتمه یافت. سائورون به سرزمین الفها حمله برده و علیرغم تلاشهای ستودنی دورفها برای کمک به الفها، وی توانست سرزمین ارهگیون را نابود کرده و بازماندگان آن را متواری سازد. با کشته شدن و یا فرار کردن الفها، دروازههای خازاد-دوم نیز در مقابل نیروهای سائورون بسته شد و این شهر به انزوا کشیده شد. همچنین در این دوران بود که اورکها دوباره به کوهستان حمله بردند و نبردی را بر علیه دورفها به راه انداختند. یکی از این جنگها ستاندن کوه گونداباد از فرمانروایی دورین بود.
انزوا و گوشه نشینی آنها با آغاز نبرد آخرین اتحاد شکسته شد. دورفها که از سوی پادشاه دورین چهارم رهبری میشدند، در کنار الفها و انسانها برای نابودی و شکست سائورون و برای آخرین بار جنگیدند. نتیجه جنگ این چنین بود که دورفها به سرزمین خود بازگشته و زندگی جدیدی را به دور از انزوا آغاز کردند.
دوران سوم
در این دوران گنجینههای خازاد-دوم فزونی یافت، با این وجود جمعیت آن نیز رو به کاهش گذاشت. بخش اعظمی از ثروتهای آن بر اساس میتریل بود که در معادن آنجا به وفور یافت میشد، و با گذشت چندین قرن، دورفها اعماق بیشتر و بیشتری از معادن را برای یافتن فلزات با ارزش تر کاوش کرده بودند. در سال ۱۹۸۰ دوران سوم، آنها دست به حفر بیش از حد معادن کردند، و به طور ناخواسته تهدید فوق العاده خطرناک و ناشناسی را در اعماق شهر از دل خاک آزاد کردند. این موجود که با کار معدنچیان از خواب بیدار شده بود، موجب ویرانی و خرابی وحشتناکی شد. او پادشاه خازاد-دوم دورین ششم را به قتل رساند و از آن پس به بلای جان دورین معروف گشت. سال بعد از این فاجعه، پسر دورین، ناین یکم نیز به دست همین موجود اهریمنی از بین رفت و اینگونه بود که دورفها خانه و کاشانه باستانی خود را ترک کردند.
این هیولای اهریمنی کسی نبود جز یکی از بالروگهای مورگوت، کسی که پس از نبرد خشم در دوران اول به مدت هزاران سال در اعماق شهر به خواب رفته بود و پس از بیدار شدن حدود پانصد سال در شهر باقی ماند. پس از این زمان، شهر کهن خازاد-دوم دوباره پر از جمعیت شد، اما این دفعه این دورفها نبودند که در آن ساکن میشدند، بلکه موجوداتی اهریمنی به نام اورکها بودند که در آن خانه میکردند. اورکهای شمال شروع به وارد شدن به شهر کردند تا گنجینههای بی پایان آنرا به تاراج ببرند. آنها همچنین بالروگ را به عنوان خدایشان پرستش می کردند. پس از مدت کوتاهی، سائورون شروع به گسیل مخلوقات اهریمنی خود به آن شهر کرد و موریا مملو از اورکها و ترولهای موردوری شد. اگرچه در نبرد ناندوهیریون که در دره تحتانی دروازه شرقی موریا در سال ۲۷۹۹ دوران سوم روی داد، از تعداد اورکها به شدت کاسته شد، اما هرگز نتوانستند بر بالروگ چیره شوند و بدین ترتیب خازاد-دوم برای مدتهای طولانی مکانی هولناک و تاریک باقی ماند.
در سالهای بین ۲۸۴۱ و ۲۹۴۱ دوران سوم، گندالف جادوگر وارد شهر شد و به جستجوی پادشاه تراین دوم که در سفر به ارهبور ناپدید شده بود پرداخت.
سفر بالین
در سال ۲۹۸۹ دوران سوم، لانگبردها در تلاشی سعی کردند خانه باستانی خود را بازپس گیرند. این سفر از سوی بالین که در سفر به ارهبور بیلبو بگینز را همراهی میکرد، رهبری میشد. او وظیفه هدایت دورفهایی از سرزمین ارهبور را بر عهده داشت. این گروه در ابتدا موفق بودند و توانست تعداد قابل توجهی از اورکها را از بین ببرند و بسیاری از تالارهای شرقی را از دست دشمن رهانیده و گنجینههای مفقودشده از جمله تبرزین دورین را پیدا کنند. با این حال در سال ۲۹۹۴ دوران سوم، شکست خورده و به دست اورکها کشته شدند.
احتمالا چند سال بعد از این اتفاق، آراگورن فرمانده دوناداین به دلایل نامعلومی وارد موریا شد.
عبور یاران حلقه
زمانیکه فرودو بگینز همراه با یاران حلقه از ریوندل خارج شدند، ابتدای امر اینگونه برنامه ریزی کردند که از کوهستان مه عبور کنند. زمانیکه در کوه کارادراس به دلیل برف سنگین متوقف شدند، از سوی گرگها و اورکها مورد تعقیب قرار گرفته و به سمت موریا که در پایین کوهستان بود فرار کردند. در تالارهای آنجا، کتاب مازاربول را پیدا کردند و از گزارشات بالین از سرنوشت سفر گروه او باخبر شدند. سپس در همان جا تعداد زیادی از ترولها و اورکها به آنان حمله برده و پس از فرار از دست آنها فهمیدند که با خطر اصلی موریا، یعنی بالروگ مورگوت روبرو شدهاند. گندالف بر روی یک پل باریک با بالروگ به نبرد پرداخت و توانست با شکستن بخشی از پل بالروگ را به اعماق درههای موریا پرتاب کند. اما در حین سقوط بالروگ توانست با شلاق آتشینش پای گندالف را بگیرد و او را نیز به قعر دره بکشاند. بقیه اعضای گروه توانستند از مهلکه جان سالم به در برده و به لورین پناه ببرند.
گندالف و بالروگ هر دو پس از سقوط زنده ماندند و در نبردی طاقت فرسا و طولانی از اعماق موریا تا نوک کوهستان به ستیز و جدال پرداختند، درحالیکه یاران حلقه از این اتفاق هیچ اطلاعی نداشتند. آن دو در پلکانهای بیپایان به تعقیب یکدیگر پرداخته و این بنای افسانهای را نابود کردند تا اینکه به قله کوه رسیدند. در آنحا گندالف بالروگ را از فراز کوه به پایین پرتاب کرد و آنقدر زنده ماند تا مردن این هیولا را به چشم خود ببیند، اما داستان در همین جا به پایان نمیرسد.
علی رغم اینکه گندالف بالروگ را از بین برد، اما موریا تا دوران چهارم جایگاه و مکان موجودات اهریمنی بود
بازپس گیری و سلطنت دورین هفتم
اگرچه اطلاعات کمی از این اتفاق در دست است، اما به نظر میرسد بازپس گیری خازاد-دوم به دست دورین هفتم در دوران چهارم رخ دادهاست. او پادشاه خاندان دورین شده و بازگشت نهایی آنان به شهر باستانی شان را رهبری میکرد. وی در این کار موفق بود و مدت زمانی طولانی پس از نبرد حلقه توانست قلمرو موروثی خود را باز پس بگیرد، و پتکهای آهنین دورفها از نو در تالارهای عظیم کوهستان مه به صدا در آمد تا اینکه نژاد دورفها نیز از صحنه روزگار محو گشتند.
شکل ظاهری
خازاد-دوم مجموعه عظیمی از تالارها، دالانها، خزانهها و گودالهای بزرگ بود. در کل فضاهای موجود در آن را میتوان به صورت معادن یا شهر دسته بندی کرد. معادن محل کار دورفها در خازاد-دوم بود، درحالیکه شهر محل زندگی آنان بود.
بخش شهری خازاد-دوم در قسمت شرقی آن قرار داشت، این بخش را میتوان کهن ترین قسمت قلمرو دورفها دانست که به دروازههای بزرگ نیز دسترسی داشت. بخش شهری به هفت طبقه و هفت عمق تقسیم بندی میشد. طبقات در بخشهای فوقانی دروازهها قرار داشتند درحالیکه عمقها در بخشهای عمیق تر و تحتانی کوهستان و زیر سطح دروازه شرقی قرار میگرفتند. بسیار محتمل است که سطح اول (که دروازههای بزرگ در آن قرار داشتند) و عمق اول به طور پیچیدهای در هم تنیده شده بودند.
بخش شرقی فضای شهری به گونهای ساخته شده بود که دارای ستونهای نوری بود تا تالارهای عظیم آن نورانی و روشن باشند. به عنوان مثال میتوان به تالار مازاربول اشاره کرد که در حاشیه شرقی سطح هفتم قرار گرفته بود.
نواحی معدنی خازاد-دوم با فضای شهری در تلاقی بود، اما اکثراً به جانب غربی و به سمت دروازههای دورین کشیده شده بودند. دورفها معادن خود را بسیار عمیق تر از دیگر تونلهای آن ساخته بودند، و به نظر میرسد عمقهای پایینتر بیشتر به کار معدنی اختصاص یافته بود.
در پایینترین قسمت موریا، مغاک قرار داشت، فضاها و تونلهایی که حتی توسط دورفها نیز مورد شناسایی قرار نگرفته بود، اما بالروگ آنها را به خوبی میشناخت. موجودات ناشناخته در این قسمت زندگی میکنند، موجوداتی که هیچ موجودی بر روی آردا از وجود آنها خبر ندارد.
ریشه یابی نام
واژه خازاد-دوم در زبان خوزدول به معنای "عمارتهای دورفها" است. خازاد جمع کلمه خوزد یا "دورف" است در حالیکه "دوم" (و یا "توم") کلمهای به معنای "تالار، عمارت، حفره" است.
الفها این کلمه را در زبانهای خود اینگونه ترجمه کردهاند: کاساروندو (کوئنیایی) و هادودروند (سینداری). این کلمه در زبان وسترون به صورت پورونارگیان ترجمه شدهاست.
نام معمول موریا واژهای الفی برای "گودال سیاه" است زیرا الفها میدانستند که معادن مکانهایی به این صورت هستند که البته دورفها این واژه را توهین آمیز تلقی میکردند.
ارهبور (به زبان انگلیسی: Erebor ) یا تنهاکوه (که ترجمه آن به زبان سینداری است) کوهی در شمال شرقی سرزمین رووانیون بود. این کوه سرچشمه رودخانه رانینگ بوده و یکی از مهمترین دژهای دورفها در اواخر دوران سوم و دوران چهارم به حساب میآمد.
سالهای درختان و دوران اول
ارهبور زمان کوتاهی پس از بیدارشدن دورین اول در کوه گونداباد توسط لانگبردها شناسایی و مورد استفاده قرار گرفت. این منطقه توسط گروهی از معدنچیان برای هزاراان سال مورد سکونت قرار گرفت و توسط جاده جنگلی که به دست دورفها ساخته شده بود به دیگر معادن آن سرزمین مرتبط میشد. این جاده از طریق گذرگاه فوقانی به درون سیاهبیشه (که بعدها میرکوود نام گرفت) میرفت و پس از آن به رود رانینگ منتهی میشد. این رود در انتها به تپههای آهن که در شرق ارهبور قرار داشت سرازیر میشد.
از یک جامعه کوچک تا یک پایتخت بزرگ
ارهبور برای هزار سال به صورت جامعه ای کوچک بود تا اینکه بلای جان دورین در خازاد-دوم از خواب بیدار شد. در سال ۱۹۸۰ دوران سوم پادشاه دورین ششم توسط آن هیولای وحشی کشته شد و در سال ۱۹۸۱ دوران سوم پس از مرگ ناین اول، بزرگترین پسر دورین و وارث تاج و تخت وی، شخص بعدی در نسل وی یعنی تراین اول همراه با دیگر مردم خازاد-دوم (که بعدها به موریا تغییرنام داد) از آن سرزمین مهاجرت نمودند. تراین با آن دسته از دورفهایی که وی را پیروی کردند در سال ۱۹۹۹ دوران سوم وارد منطقه ارهبور شد. آنجا جایی بود که وی خود را پادشاه زیرکوه نامید و پایتخت لانگبردها را به آنجا منتقل کرد. تحت رهبری تراین آرکنستون یا گوهر آرکن کشف شد و گنجینههای فراوانی از اعماق این کوه استخراج گشت. پس از مرگ تراین فرزند وی تورین اول مدت ده سال بر ارهبور حکم راند و پس از آن در سال ۲۲۱۰ دوران سوم به سمت کوهستان خاکستری که مردمش در آنجا جمع شده بودند به راه افتاد.
زوال ارهبور
پس از آنکه پادشاه تورین بار دیگر ارهبور را ترک کرد، وضعیت آن به حالت سابق بازگشته و پایتخت به ارد میترین منتقل شد. تقریبا ۴۰۰ سال پیش از آن بود که قوم دورین با جمعیتی عظیم به ارهبور بازگشتند. دلیل این کار این بود که دورفهای کوهستان خاکستری درگیر نبردی با اژدهایان بودند که برای چند صد سال دورفها را به ستوه آورده بودند. در سال ۲۵۸۹ دوران سوم پادشاه ناین دوم و پسر وسطی او فرور توسط اژدهای بزرگی در آستانه تالارهایشان به قتل رسیدند. این اتفاق باعث شد که دو پسر دیگر ناین یعنی ترور و گرور کوهستان را همراه با آن دسته از مردمی که آنان را پیروی میکردند ترک گویند.
تأسیس مجدد
سال بعد، ترور که اکنون پادشاه شده بود، رهبری گروهی از دورفها را برای بازگشت به ارهبور به عهده گرفت، درحالیکه برادر وی گرور همراه با افراد خویش به سمت کوهستان آهن راهی شدند. با این حال عدهای نیز بودند که در ارد میترین باقی ماندند.
سرانجام ترور به ارهبور وارد شد و خود را پادشاه زیرکوه نامید. تحت رهبری ترور، ارهبور بار دیگر تبدیل به پایتخت اصلی قوم دورین شد و دورفهای ارهبور نیز تبدیل به بهترین صنعتگران و معماران سرزمینهای برهوت گشتند. میزان رفت و آمد و تجارت بین خویشاوندان آنها در تپههای آهن و دیگر مکانها بالا گرفت و در نتیجه تبدیل به افرادی بسیار ثروتمند شدند.
نابودی ارهبور و تبعید دورفها
اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که این ثروت تازه اندوخته شده باعث دردسرها و مصیبتهای فراوانی شد. زمان زیادی نگذشت که اژدهای بزرگ اسماگ از ثروت بینهایت دورفها در ارهبور خبردار شد و یک روز به سرش زد که تمام آن ثروت را از آن خود کند. در سال ۲۷۷۰ دوران سوم، اسماگ با انبوهی از آتش و ویرانی وارد ارهبور شد. وی پادشاه گیریون از شهر ساحلی دیل را با بسیاری از شوالیههایش به کام مرگ فرستاد و تعداد زیادی از دورفهایی را که در داخل کوهستان زندگی میکردند از بین برد. بسیاری از نجات یافتگان به سمت تپههای آهن گریزان شدند و بقیه نیز همراه با خانواده سلطنتی به تبعید رفته و عده اندکی نیز راه خویش را در پیش گرفتند.
تنهاکوه به مدت دویست سال خالی از سکنه ماند و تنها مأمن و مسکن اسماگ همیشه خشمگینی بود که در تالارهای بزرگ ارهبور در کنار انبوهی از گنجینهها به خواب رفته بود. اما با رفتن دورفها از سرزمینشان به کوهستان دونلند در شمال کوهستان آبی، آنان برای همیشه دلتنگ تالارهای بزرگ ارهبور شدند.
در جستجوی ارهبور و باز پس گیری آن
دیری نپایید که نوه ترور یعنی تورین دوم سپربلوط با گندالف ساحر ملاقات کرد و امیدها برای بازپس گیری ارهبور از نو زنده شد. در واقع با مشورت و راهنمایی گندالف، پادشاه تورین و گروه کوچکی از یاران و بستگان وی در سال ۲۹۴۱ دوران سوم سفری را به سوی تنهاکوه ترتیب دادند. بعد از اینکه اسماگ اژدها فهمید که مردمان دیل به دورفها کمک کردهاند، به سمت شهر آنان اسگورات رفت و قصد نابودی آنجا را کرد. اما توسط مرد شجاعی به نام بارد از پا در آمد. با کمک هابیتی به نام بیلبو بگینز، تورین و شرکاء وی توانستند شهر باستانی خویش و از همه مهمتر گنجینههای بی حد و حصر خود را باز پس گیرند. پس از آن بود که تورین رسماً خود را پادشاه زیر کوه نامید. مردمان اسگورات و نیز الفهای میرکوود کمکهای زیادی به دورفها کرده بودند و نیز زیانهای زیادی نیز از سوی اژدها به آنان وارد شده بود، اما تورین از دادن سهم آنان سر باز زد. همین کار وی باعث شد که کوهستان، دورفها و نیز هابیت در محاصرهای سخت و دردناک گرفتار آیند. اوضاع حتی بدتر از این نیز شد زیرا که تورین از پسرعموی خویش داین پاآهنی (نوه گرور) درخواست کمک کرده بود و او نیز همراه با سپاهی مجهز برای رویارویی با محاصره کنندگان وارد ارهبور شد. اما اینجا بود که گندالف پادرمیانی کرد و به تمام نیروهایی که در ارهبور برای نبرد با یکدیگر جمع شده بودند هشدار داد که ارتش عظیمی از اورکها و وارگها در حال ورود به کوهستان هستند. بنابراین الفها، انسانها و دورفها اتحادی را تشکیل دادند و در نبردی خونین با دشمن مشترکشان به مبارزه پرداختند.
در نهایت مدافعان در مقابل اورکها و وارگها پیروز گشتند، اما پادشاه تورین جراحات بسیار شدیدی برداشت و همراه با دو خواهرزاده اش که در نبرد کشته شده بودند دار فانی را وداع گفت. پس از مرگ تورین، داین پادشاه قوم دورین و کوهستان ارهبور گشت. سرانجام پس از سالهای متمادی دوری و دلتنگی لانگبردها توانستند به ارهبور باز گردند.
شکوفایی و نبرد حلقه
ارهبور تحت پادشاهی و رهبری داین بار دیگر قدرتمند و ثروتمند شد. آنان شهر دیل را از نو ساختند، تجارتشان با دورفهای تپههای آهن و انسانها بار دیگر رونق پیدا کرد و ارهبور به روزهای اوج شکوه و عظمتش رسید. اما بار دیگر دردسرها در شرق شروع شدند. مردمان دیل در حال آماده شدن برای نبردی با ایسترلینگها بودند. در سال ۳۰۱۹ دوران سوم جاسوسی از طرف سائورون نزد داین آمد و به وی گفت که محل اختفای بیلبو (که حلقه یگانه را در اختیار داشت) را به وی اطلاع دهد. با این کار سائورون سه حلقه باقیمانده دورفها را به وی باز میگرداند. اما داین که نسبت به حرفهای جاسوس مشکوک شده بود، یکی از وابستگانش به نام گلوین را به ریوندل گسیل داشت که به بیلبو هشدار دهد که سائورون به دنبال وی است.
چند ماه بعد نبرد بین دیل و شرق شروع شد. متجاوزان از سمت رودخانه رانینگ به مرزهای دیل وارد شدند و در نبردی که به نبرد دیل مشهور شد به مدت ۳ روز شهر را محاصره کردند. حتی با کمک دورفها آنان نتوانستند جلوی پیشروی ایسترلینگها را بگیرند. در روز سوم انسانها و دروفها به سمت کوهستان عقب نشینی کرده و پادشاه براند و پادشاه داین در مقابل دروازههای شهر کشته شدند. دورفها و انسانها برای چندین روز فشار را تحمل کردند تا اینکه خبرهایی به گوش ایسترلینگها رسید که ارتش عظیم سائورون در جنوب در جنگی به نام نبرد مورانون شکست خوردهاست. با این خبر ترس و واهمه در دل محاصره کنندگان افتاد. زمانیکه محاصره شدگان از این اتفاق باخبر شدند از ارهبور بیرون آمده و به دشمنانشان حمله بردند و آنان را از مرزهای دیل بیرون کردند.
تورین سوم کلاهسنگی پس از مرگ پدرش، پادشاه قوم دورین و ارهبور شد. اطلاعات کمی در مورد دوران سلطنت وی در دست است اما چیزی که میدانیم آن است که مردم وی به انسانها در ساختن شهرهای گاندور و دژ هلمز دیپ کمکهای زیادی کردند. بخشی از مردمان او به غارهای درخشنده مهاجرت کردند. ارهبور به شکوه و جلالش ادامه تا اینکه دنیا فرسوده شد و نژاد دورین به پایان خود رسید.
مشخصات کوهستان ارهبور
ارهبور ۳۵۰۰ پا (۱۰۶۶ متر) ارتفاع داشت به گونهای که حتی در بهار نیز قلههای آن پر از برف بود. از لحاظ زمین شناسی این کوهستان منبع فلزات و جواهرات بود.
این کوهستان شکلی ستارهای داشت و شش تیغه از قلههای آن سر به فلک کشیده بودند.
تیغه جنوب غربی راونهیل نام داشت که پست دیده بانی دورفها به حساب میآمد. بین دو تیغه غربی دره باریکی بود که خروجی درب پشتی از آنجا میگذشت. پلکانهای صعب العبوری به بالای تیغه جنوبی کشیده شده بود که از طریق لبههای باریکی به دهانه پرشیب جنوبی راه پیدا میکرد.
در داخل کوهستان، دالانها و تونلهای متعددی حفر شده بود که از طریق آنها میشد به سردابها، تالارها و عمارتهایی نظیر تالار بزرگ ترور که در نزدیکی دروازه جلویی بود راه پیدا کرد. تونلی نیز وجود داشت که از طریق آن میتوانستند به «تحتانی ترین سرداب» راه پیدا کنند.
ورودی اصلی به داخل کوهستان دروازه ارهبور نام داشت که در بخش جنوبی کوهستان قرار داشت. این دروازه به درهای که بین دو تیغه بزرگ کوهستان واقع شده بود باز میشد. روخانه رانینگ از زیر کوه جاری شده و از دروازه جلویی عبور میکرد. عبور این رود از دروازه جلویی آبشاری را تشکیل میداد که به دره ریخته میشد.
در کنار دروازه، جاده هموار پهنی بود که از کنار رودخانه میگذشت و به شکل یک منحنی عریض داخل کوهستان میشد. در فاصلهای نه چندان دور از درب ورودی، تالار بزرگ ترور قرار داشت که میهمانیها و جلسات مهم در آنجا برگزار میشد.
در تالارهای پایینی، تالار گستردهای بود که تالار بزرگ تراین نام داشت و در بن کوهستان قرار گرفته بود. از آنجا راهرویی مخفی وجود داشت که به درب پنهانی در جنوب غربی کوهستان منتهی میشد. درب پشتی به غیر از روز دورین از بیرون غیر قابل دیدن نبود. در روز دورین نور خورشیدی که در حال غروب بود میتوانست محل کلید را نمایان کند.
(شمارگان سال ها مطابق تقویم شایر درج شده اند)
۱۴۲۲
با شروع این سال، دوران چهارم به حساب تقویم شایر آغاز می شود، اما رقم سال های تاریخ شایر همچنان ادامه می یابد.
۱۴۲۷
استفای ویل ویت فوت. برگزیده شدن سام وایز به مقام شهردار شایر. پره گرین توک با دیاموند اهل لانگ کلیو پیوند ازدواج می بندد. شاه اله سار طی فرمانی ورود آدم ها به شایر را ممنوع، و آنج ا را سرزمینی آزاد و تحت الحمایه ی چوگان پادشاهی شمال اعلام می کند.
۱۴۳۰
به دنیا آمدن فارامیر پسر پره گرین.
۱۴۳۱
تولد گلدی لاکز دختر سام وایز.
۱۴۳۲
مریادوک لقب شکوهمند می گیرد و ارباب باک لند می شود. هدایای بسیاری از جانب شاه ائور و بانو ائووین از ایتیلین می رسد.
۱۴۳۴
پره گرین به مقام توک و تاینی می رسد. شاه اله سار تاین را سرپرست ارشد مشاوران پادشاهی شمال م یکند. انتخاب شدن ارباب سام وایز برای دومین بار به مقام شهرداری.
۱۴۳۶
شاه اله سار سواره به طرف شمال حرکت، و مدتی کن ار دریاچه ی ایون دیم اقامت می کند. شاه اله سار به پل برتدی واین م یآید و دوستانش را به حضور می پذیرد. وی ستاره ی دونه داین را به ارباب سام وایز می دهد و الانور جزو ندیمگان شهبانو آرون می شود.
۱۴۴۱
انتخاب شدن ارباب سام وایز برای سومین بار به مقام شهرداری.
۱۴۴۲
ارباب سام وایز به همراه زنش و الانور به گوندور م یرود و یک سال آنجا می ماند. ارباب تول من کاتن به عنوان قائم مقام شهردار مشغول کار می شود.
۱۴۴۸
انتخاب شدن ارباب سام وایز برای چهارمین بار به مقام شهرداری.
۱۴۵۱
الانور خوب روی با فاسترد اهل گرین هولم واقع در بلندی های دور (فار ) ازدواج می کند.
۱۴۵۲
سرحد غربی از بلندی های دور تا برج تپه ها (امین برید)، به لطف شاه به شایر منظم می شود. بسیاری از هابیت ها به آنجا می کوچند.
۱۴۵۴
الفستَن فربورن، پسر فاسترد و الانور به دنیا م یآید.
۱۴۵۵
انتخاب شدن ارباب سام وایز برای پنجمین با ر به مقام شهرداری . تاین درخواست او فاسترد را مولّی سرحد غربی می کند. فاسترد و الانور آندرتاورز را در تپه های برج اقامتگاه خود می کنند و اعقاب آنان فربرن های اهل تاورز (برج) نسل اندر نسل به زندگی خود در آنجا ادامه می دهند.
۱۴۶۲
انتخاب شدن ارباب سام وایز برای ششمین بار به مقام شهرداری. به درخواست او، تاین فاسترد و الانور را مولیان سرحد غربی (ناحیه ای تازه مسکون ) می کند، آن دو دامنه های تپه های برج را اقامتگاه خود می کنند و اعقاب آنان فربرن های سرحد غربی نسل اندر نسل در آن منطقه ب ه زندگی خود ادامه می دهند.
۱۴۶۳
فارامیر توک با گُلدی لاکز دختر سام وایز ازدواج می کند.
۱۴۶۹
انتخاب شدن ارباب سام وایز برای هفتمین دوره ی شهرداری، سام وایز نود و شش ساله است.
۱۴۸۲
درگذشت بانو رُز همسر ارباب سام وایز در روز نیمه ی سال . در ۲۲ سپتامبر ارباب سام وایز سواره از بگ اند خارج م یشود. وی به تپه های برج م یرود و آخرین بار الانور او را در آنجا م یبیند و سام وایز کتاب سرخ را به او می دهد و پس از آن نگهداری از کتاب به فربر نها محول می شود. مطابق روایتی که از الانور رسیده است، در میان آنان عقیده بر این است که سام وایز تاورز را پشت سر می نهد و به لنگرگاه های خاکستری م یرسد، و او که آخرین فرد از حاملان حلقه است از دریا می گذرد.
۱۴۸۴
در بهار این سال پیغامی از روهان به باک لند م یرسد که شاه ائومر مایل است ارباب هولدوین را دوباره ملاقات کند. مریادوک در آن هنگام پیر ( ۱۰۲ ساله) اما سالم و تندرست است. وی با دوست خود تاین رایزنی می کند و آن دو اموال و مناصب خود را به پسرانشان می سپارند و سواره به آن سوی گدارسارن می روند و از آن پس کسی آن دو را در شایر نمی بیند. بعد خبر می رسد که ارباب مریادوک به ادوراس رفته و تا پیش از مرگ شاه در پاییز آن سال نزد او مانده است. سپس ارباب مریادوک و تاین پره گرین به گوندور می روند و دوران کوتاهی را که از زندگی شان باقی مانده، در آن سرزمین می گذرانند و پس از مرگ در رات دنین در میان بزرگان گوندور م یآرمند.
۱۵۴۱
اول مارس این سال، اول مارس سرانجام شاه اله سار درمی گذرد. گفته می شود که تابوت های مریادوک و پره گرین را در کنار تابوت شاه کبیر قرار می دهند. آنگاه لگولاس یک کشتی خاکستری در ایتیلین م یسازد و با کشتی به پایین آندوین و از آنجا به آن سوی دریا رهسپار می شود، و می گویند که گیملی دورف نیز همراه او می رود. و با رفتن آن کشتی، کار یاران حلقه در سرزمین میانه پایان می گیرد.
۳۰۱۹
مارس
۲۷ : بارد دوم و تورین سوم (خودسنگ) دشمن را از ایل بیرون می رانند .
۲۸ : گذشتن کلبورن از آندوین؛ آغاز تخریب دول گولدور.
آوریل
۶ : دیدار کلبورن و تراندویل.
۸ : مراسم تجلیل حامل حلقه در دشت کورمالن.
مه
۱ : تاج گذاری شاه اله سار، عزیمت الروند و آرون از ریوندل.
۸ : ائومر وائووین با پسران الرون عازم روهان می شوند.
۲۰ : رسیدن الروند و آرون به لورین .
۲۷ : ملتزمین رکاب آرون لورین را ترک می کنند.
ژوئن
۱۴ : پسران الروند به ملتزمین می پیوندند و آرون را به ادوراس می آورند .
۱۶ : آنان عازم گوندور می شوند.
۲۵ : شاه اله سار نهال درخت سفید را می یابد. روز نیمه ی سال. ازدواج اله سار با آرون.
ژوئیه
۱۸ : بازگشت ائومر به میناس ت یریت.
۱۹ : حرکت مشایعین جناز هی شاه تئودن.
آگوست
۷ : رسیدن مشایعین به ادوراس.
۱۰ : مراسم تدفین شاه تئودن.
۱۴ : میهمانان از شاه
تئودن اجازه رفتن می خواهند.
۱۸ : رسیدن به گودی هلم .
۲۲ : رسیدن به ایزنگارد، آنان هنگام غروب شاه غرب را وداع می گویند.
۲۸ : رسیدن گروه به سارومان. سارومان راه خود را به طرف شایر برمی گرداند.
سپتامبر
۶ : گروه در دیدرس کوه های موریا توقف می کند .
۱۳ : جدا شدن کلبورن و گالادریل از گروه و حرکت باقی گروه به سوی ریوندل.
۲۱ : رسیدن گروه به ریوندل.
۲۲ : یکصد و بیست و نهمین سالروز تولد بیل بو. رسیدن سارومان به شایر.
اکتبر
۵ : گندالف به همراه هابیت ها ریوندل را ترک می گویند .
۶ : از گدار بروآینن می گذرند، فرودو برای نخستین بار بازگش ت درد را احساس می کند .
۲۸ : رسیدن آنان هنگام غروب به بری.
۳۰ : گروه بری را ترک می گوید. مسافران در تاریکی شب به پل برندی واین می رسند.
نوامبر
۱ : دستگیری هابیت ها در فراگ مورتون.
۲ : رسیدن گروه به بای واتر و تحریک مردم شایر برای قیام.
۳ : نبرد بای واتر و نابودی سارومان. پایان جنگ حلقه.
۳۰۲۰ (سال بینظیر فراوانی)
مارس
۱۳ : بیمار شدن فرودو (درست در سالروز مسموم شدن اش با زهر شلوپ).
آوریل
۶ : درخت مالورن در میدان جشن گل می دهد.
مه
۱ : ازدواج سام وایز با رُز.
روز نیمه ی سال: فرودو از مقام نایب شهردار استعفاء می دهد، و ویل ویت فوت به سرکار خود باز می گردد.
سپتامبر
۲۲ : یکصد و سی اُمین سالروز تولد بیل بو.
اکتبر
۶ : فرودو دوباره بیمار می شود.
۳۰۲۱ (آخرین سال دوران سوم)
مارس
۱۳ : بیماری دوباره فرودو.
۲۵ : تولد الانور خوب روی دختر سام وایز . در این روز دوران چهارم مطابق تقویم گوندور آغاز شد.
سپتامبر
۲۱ : عزیمت فرودو و سام وایز از هابیتون.
۲۲ : فرودو و سام وایز در وود ی اند با دارندگان حلقه ملاقات می کنند، آنان عازم آخرین سفر هستند .
۲۹ : رسیدن گروه به لنگرگاه خاکستری. فرودو و بیل بو به همراه سه دارنده ی حلقه در کشتی می نشینند. پایان دوران سوم.
اکتبر
۶ : بازگشت سام وایز به بگ اند.
«داستان های ناتمام» نام مجموعه ای از داستان های تکمیل نشده است که اجل به «جی. آر. آر. تالکین» مهلت نداد پایانشان را مشخص سازد و سرانجامشان نامشخص ماند. این کتاب حاوی اطلاعات بسیار و اشاره های امیدوار کننده اما ناتمامی درباره تاریخ «سرزمین میانه» است، هم در لابلای داستانها و هم در مقالات و شرح های جذاب آن که به دست «کریستوفر تالکین» پسر تالکین نوشته شده است.
داستان های ناتمام سرانجام پس از مرگ تالکین در سال ۱۹۸۰ توسط پسرش به چاپ رسید. این کتاب شامل چهار بخش اصلی است که هر کدام از آن ها چند داستان را در بردارد که دنباله هر کدام از آن ها انبوهی از یادداشت های تکمیلی نویسنده آمده است که خیلی نقاط تاریک را روشن می ساز بخش اول کتاب به «دوران اول» اختصاص دارد.
دو داستان در این بخش آمده است. «تور و آمدن او به گوندولین» و «نارن ای هین هورین». داستان دوم تحت عنوان «فرزندان هورین» در مجلدی جدا به صورت اثری مستقل در سال ۲۰۰۷ به چاپ رسید. داستان اول به زندگی «تور» فرزند «هور» می پردازد. از کودکی او که در میان شرقی ها گذشت تا تقدیر بلندش که از جانب «اولمو» خداوندگار آب ها به سوی شهر پنهان «گوندولین» روان می شود تا شاه «تورگون» را انذار کند. او آنجا شیفته «ایدریل» دختر تورگون می شود و برق دو درخت را در چشمان دختر می بیند. عشق آن ها فراتر از نام و نژاد آن ها می رود و با یکدیگر پیوند زناشویی می بندند. این ازدواج «مایگلین» خواهر زاده پادشاه را خوش نمی آید و به دنبال تنفرش از تور و از آن طرف پیشروی ها و پیروزی های متعدد «مورگوت»، شهر پنهان گوندولین به سمت تقدیر خود گام بر میدارد و ماجراهای اندوه باری را تجربه می کند. از بین این تاریکی هاست که نوری می درخشد و آن تواناترین دریانورد ترانه ها از مهلکه نجات پیدا میکند.
داستان تور و آمدن او به گوندولین به فارسی ترجمه و در ایران در ضمیمه کتاب فرزندان هورین توسط نشر روزنه به چاپ رسیده است. ترجمه این بخش را رضا علیزاده مترجم آثار تالکین در ایران انجام داده است.
د اما به اقرار خود کریستوفر به دلیل پراکندگی ها متعدد در دست نوشته ها مقداری از خلا های داستان همچنان باقی می ماند و کریستوفر صرفا به گمانه زنی بسنده می کند.